یادداشت‌های یک طلبه

یادداشت‌های یک طلبه

گاهی مطلبی تأثیرگذار می‌خوانم؛ سخنانی حکیمانه می‌شنوم؛ با نکاتی جالب مواجه می‌شوم.
اینجاست که حیفم می‌آید این مطالب را از دست دهم؛ نمی‌خواهم فراموششان کنم؛ و البته دوست دارم دیگران نیز از این مطالب بهره‌مند شود؛
مخصوصاً اگر این مطالب، کلام‌الله باشند که به عبارت خود قرآن «أحسن الحدیث» است؛
و یا فرمایشات معصومین علیهم‌السلام باشند که خودشان دربارۀ آن فرموده‌اند: «حدیث ما دل‌ها را زنده می‌کند».
این وبلاگ وسیله‌ای است برای این هدف تا چنین مطالبی ثبت‌ و منتشر شوند.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها


اهل‌بیت رسول خدا صلی‌الله علیه و آله معادن علم خداوند متعال هستند.

حضرت امام باقر علیه‌السلام نمونه‌ای از این خزینه‌های علم الهی بودند که توانستند باب وسیعی از علوم حقیقی را به روی طالبان دانش بگشایند.

از رسول خدا صلی‌الله علیه و آله روایت‌شده که در مورد امام باقر علیه‌السلام به جابر بن عبدالله انصاری فرمودند:

إِنَّکَ سَتُدْرِکُ رَجُلًا مِنِّی اسْمُهُ اسْمِی وَ شَمَائِلُهُ شَمَائِلِی‏ یَبْقُرُ الْعِلْمَ بَقْراً 1

تو مردى از خاندان مرا درک مى‏ کنى  که نامش نام من است، و شمائل او شمائل من است، علم را مى‏ شکافد شکافتنى.

 

نمونه‌ای از این معارف را میتوان در پاسخ‌های امام باقر علیه‌السلام به پرسش‌های طاوس یمانى مشاهده کرد.

 

از أبو بصیر نقل است که گفت: روزى مولایم امام باقر علیه السّلام میان گروهى از دوستان و اولیایش در حرم نشسته بود، که ناگاه طاوس یمانىّ با جماعتى از اصحاب خود مقابل آن حضرت آمده و به امام علیه السّلام گفت: اجازه پرسش مى ‏دهید؟

حضرت امام باقر علیه‌السلام فرمودند:

أَذِنَّا لَکَ فَسَلْ؛

آرى به تو اذن دادم؛ بپرس.

 

پرسید: چه وقت یک‌سوم مردم مردند؟

حضرت فرمود:

وَهِمْتَ یَا شَیْخُ أَرَدْتَ أَنْ تَقُولَ مَتَى هَلَکَ رُبُعُ النَّاسِ وَ ذَلِکَ یَوْمَ قَتَلَ قَابِیلُ هَابِیلَ کَانُوا أَرْبَعَةً آدَمُ وَ حَوَّاءُ وَ قَابِیلُ وَ هَابِیلُ فَهَلَکَ رُبُعُهُمْ

اشتباه کردى اى شیخ، خواستى بپرسى چه وقت یک‌چهارم مردم مردند؟

و آن روزى بود که قابیل هابیل را کشت، آن روز چهار نفر بودند: آدم و حوّاء و قابیل و هابیل، و با کشته شدن هابیل یک‌چهارم مردم مردند.

 

گفت: آرى صحیح گفتى و من اشتباه کردم، پس کدام‌یک از این دو (هابیل یا قابیل) پدر مردم است؛ قاتل یا مقتول؟

فرمود:

لَا وَاحِدٌ مِنْهُمَا بَلْ أَبُوهُمْ شَیْثُ بْنُ آدَمَ

هیچ‌کدام، بلکه پدر مردم، شیث پسر آدم علیه السّلام است.

 

پرسید: براى چه نام آدم، آدم شد؟

فرمود:

لِأَنَّهُ رُفِعَتْ طِینَتُهُ مِنْ أَدِیمِ الْأَرْضِ السُّفْلَى

زیرا طینت و گل او از ادیم (سطح) زمین زیرین بالا آمد.

 

پرسید: وجه‌تسمیه نام حوّا چه بود؟

فرمود:

لِأَنَّهَا خُلِقَتْ مِنْ ضِلْعِ حَیٍّ یَعْنِی ضِلْعَ آدَمَ‏

زیرا او از استخوان دنده‌ی حىّ (زنده‏ اى)- یعنى استخوان آدم- آفریده شد

 

پرسید: براى چه نام ابلیس، ابلیس شد؟

فرمود:

لِأَنَّهُ أُبْلِسَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَا یَرْجُوهَا

زیرا او از رحمت خداوند عزّ و جلّ ابلس (ناامید) شد و هیچ امیدى به رحمت خداوند ندارد.

 

پرسید: چرا نام جنّ، جنّ شد؟

فرمود:

لِأَنَّهُمْ اسْتَجَنُّوا فَلَمْ یُرَوْا

زیرا اینان پیوسته پنهان و پشت پرده بودند و دیده نمى ‏شدند.

 

پرسید: فَأَخْبِرْنِی عَنْ (أَوَّل‏)2 کَذِبَةٍ کُذِبَتْ مَنْ صَاحِبُهَا؟ اوّل دروغى که گفته شد چه بود و صاحبش که بود؟

فرمود:

إِبْلِیسُ حِینَ قَالَ "أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ‏"3

او ابلیس بود، آنگاه که گفت: «من از وى بهترم، مرا از آتش آفریدى و او را از گل».

 

پرسید: مرا از گروهى خبر دهید که شهادت حقّى دادند ولى دروغ‌گو بودند؟

حضرت فرمود:

الْمُنَافِقُونَ حِینَ قَالُوا لِرَسُولِ اللَّهِ (صلّی الله علیه و آله)‏ "نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ"‏ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ "إِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُونَ‏"4

منافقین بودند وقتى به رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله گفتند: «شهادت مى ‏دهیم که تو رسول خدا هستی». پس از آن خداوند این آیه را نازل فرمود: « اى رسول ما چون منافقان نزد تو آمده گفتند که ما به‌یقین و حقیقت گواهى مى‏ دهیم که تو رسول خدایى خدا مى ‏داند که تو رسول اویى. و خدا گواهى مى‏ دهد که منافقان دروغ مى ‏گویند».

 

پرسید: بفرمایید چیزى که فقط یک‌بار پرواز نمود و دیگر حرکتى نکرد، و در قرآن ذکرش بمیان آمده نامش چیست؟

فرمود:

طُورُ سَیْنَاءَ أَطَارَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ حِینَ أَظَلَّهُمْ بِجَنَاحٍ مِنْهُ فِیهِ أَلْوَانُ الْعَذَابِ حَتَّى قَبِلُوا التَّوْرَاةَ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ "وَ إِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ کَأَنَّهُ ظُلَّةٌ وَ ظَنُّوا أَنَّهُ واقِعٌ بِهِمْ‏"5

آن‌طور سینا بود که خداوند یک‌بار به بالى از آن بر سر بنی‌اسرائیل سایه انداخت که در آن انواع عذاب بود، تا اینکه تورات را پذیرفتند، و این همان آیه است که فرموده:

«و [یاد کن‏] هنگامى را که کوه را بر فرازشان سایبان آسا، برافراشتیم، و چنان پنداشتند که [کوه‏] بر سرشان فرو خواهد افتاد. [و گفتیم:] آنچه را که به شما داده‏ایم به جدوجهد بگیرید، و آنچه را در آن است به یاد داشته باشید. شاید که پرهیزگار شوید».

 

پرسید: آنچه رسول و فرستاده ‏اى بود که از جانب خدا مبعوث شد که نه از جنّ بود و نه از انس و نه از فرشتگان، که خداوند نامش را در قرآن آورده؟

فرمود:

الْغُرَابُ حِینَ بَعَثَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِیُرِیَ قَابِیلَ کَیْفَ یُوَارِی سَوْأَةَ أَخِیهِ هَابِیلَ حِینَ قَتَلَهُ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ "فَبَعَثَ اللَّهُ غُراباً یَبْحَثُ فِی الْأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُوارِی سَوْأَةَ أَخِیهِ"6

کلاغ؛ همان وقت که قابیل هابیل را کشت از طرف خدا مبعوث شد تا به قابیل نشان دهد با جسد هابیل چه کند؛ خداوند در این آیه فرموده: « خداى تعالى کلاغى را مأمور کرد تا با منقار خود زمین را بکند (و چیزى در آن پنهان کند) و به او نشان دهد که چگونه جثه برادرش را در زمین پنهان کند».

 

پرسید: نام آنکه قوم خود را انذار نمود؛ نه از جنّ بود و نه از انس و نه از فرشتگان، چه بود، و خداوند نیز نامش را در قرآن برده است؟

فرمود:

النَّمْلَةُ حِینَ قَالَتْ "یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ"7

مورچه، وقتى گفت: « اى مورچگان، به خانه‏ هایتان داخل شوید، مبادا سلیمان و سپاهیانش- ندیده و ندانسته- شما را پایمال کنند».

 

پرسید:

چه موجودى بود که بر آن دروغ بسته شد، که نه از جنّ بود و نه از انس و نه از فرشتگان، و نامش در قرآن آمده است؟

فرمود:

الذِّئْبُ الَّذِی کَذَبَ عَلَیْهِ إِخْوَةُ یُوسُفَ

گرگ؛ همان‌که برادران یوسف (علی نبیند و آله و علیه‌السلام) بر آن دروغ بستند.

 

پرسید: چه چیزى است که کم آن حلال، و زیادش حرام است، در قرآن نیز آمده است؟

فرمود:

نَهَرُ طَالُوتَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ "إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیَدِهِ‏"8

نهر طالوت؛ خدا فرموده: «مگر کسى که با دستش کفى آب بردارد».

 

گفت: آنچه صلاة واجبى است که بى ‏وضو خوانده مى ‏شود، و چه روزه ‏اى است که نیاز به امساک از خوردن و نوشیدن ندارد؟

فرمود:

أَمَّا الصَّلَاةُ بِغَیْرِ وُضُوءٍ فَالصَّلَاةُ عَلَى النَّبِیِّ وَ آلِهِ (صلّی الله علیه و آله) وَ أَمَّا الصَّوْمُ‏ فَقَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ "إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنْسِیًّا"9

آن صلاتى که نیاز به وضو ندارد، صلوات بر محمد و آل او است؛ و امّا روزه همان است که (از زبان مریم علیها السّلام) در قرآن آمده: « من براى [خداى‏] رحمان روزه نذر کرده‏ ام، و امروز مطلقاً با انسانى سخن نخواهم گفت».

 

پرسید: آن چیست که زیاد و کم مى ‏شود، و آنکه زیاد مى ‏شود و کم نمى ‏شود، و از چیزى که کم مى ‏شود و زیاد نمى‏ شود؟

حضرت فرمود:

أَمَّا الشَّیْ‏ءُ الَّذِی یَزِیدُ وَ یَنْقُصُ فَهُوَ الْقَمَرُ وَ الشَّیْ‏ءُ الَّذِی یَزِیدُ وَ لَا یَنْقُصُ فَهُوَ الْبَحْرُ وَ الشَّیْ‏ءُ الَّذِی یَنْقُصُ وَ لَا یَزِیدُ هُوَ الْعُمُر10

آنکه زیاد مى‏ شود و کم مى‏ شود ماه است، و آنکه زیاد مى‏شود و کم نمى ‏شود دریا است، و آنکه کم مى ‏شود و زیاد نمى ‏شود عمر است. 




پاورقی:

1.  الکافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج‏1 ؛ ص469

2. نسخه بحارالانوار

3. سوره ص؛ آیه 76

4. سوره منافقون آیه 1

5. سوره اعراف؛ آیه 171

6. سوره مائده؛ آیه 31

7. سوره نمل؛ آیه 18

8. سوره بقره؛ آیه 249

9. سوره مریم؛ آیه 26

10. الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی) ؛ ج‏2 ؛ ص328

  • ۹۵/۰۱/۲۲

طاوس یمانىّ