یادداشت‌های یک طلبه

یادداشت‌های یک طلبه

گاهی مطلبی تأثیرگذار می‌خوانم؛ سخنانی حکیمانه می‌شنوم؛ با نکاتی جالب مواجه می‌شوم.
اینجاست که حیفم می‌آید این مطالب را از دست دهم؛ نمی‌خواهم فراموششان کنم؛ و البته دوست دارم دیگران نیز از این مطالب بهره‌مند شود؛
مخصوصاً اگر این مطالب، کلام‌الله باشند که به عبارت خود قرآن «أحسن الحدیث» است؛
و یا فرمایشات معصومین علیهم‌السلام باشند که خودشان دربارۀ آن فرموده‌اند: «حدیث ما دل‌ها را زنده می‌کند».
این وبلاگ وسیله‌ای است برای این هدف تا چنین مطالبی ثبت‌ و منتشر شوند.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

ماجرای آهنگری که دستش در کوره نمی‌سوخت

جمعه, ۴ خرداد ۱۳۹۷، ۰۱:۰۴ ب.ظ

خشکسالی بود و مردم از قحطی دررنج بودند؛ ولی آهنگری آذوقه را درانبار انباشته بود.

بیوه زنی نزد این آهنگر آمد و از گرسنگی خود و کودکانش گفت و از او طلب گندم کرد.

آهنگر که شیفتۀ جمال زن شده بود، خواستۀ نامشروعش را عوض آذوقه قرار داد.

زن از پیشنهاد آهنگر ناراحت شد و برگشت.

روز دوم نیز گریه کنان نزد آهنگر آمد و طلب گندم نمود. بازهم با خواستۀ او مواجه شد و برگشت.

روز سوم هم باحالت اضطراب نزد آهنگر آمد وگفت که سه روز است گرسنه هستند. ولی بازهم آهنگر امتناع کرد.

زن گفت: حال که چارهای ندارم، به شرطی خواستهات را میپذیرم که مرا جایی ببری که کسی مارا نبیند.

مرد قبول کرد و اورا به مکانی خلوت برد.

همینکه آهنگر خواست نزدیک زن شود، زن لرزید و پرسید: «مگر بنا نبود مرا جای خلوت ببری»؟

آهنگر گفت: مگر اینجا خلوت نیست؟

زن گفت: چطور خلوت است که پنج نفر مارا میبینند: خداوند، دو فرشتۀ مراقب من و دو فرشتۀ مراقب تو! ازاین گناه بگذر و آتش شهوتت را سردکن تا من هم ازخدا بخواهم حرارت آتش را برتو سرد کند.

مرد باخود گفت: این زن باوجود فشار فقر و گرسنگی اینچنین ازخدا میترسد؛ منی که غرق در نعمتم چرا نمیترسم؟!

پس ازنزدیکی به زن صرفنظر کرد و گندمی که زن میخواست را به او داد.

زن نیز گفت: «خدایا همانطور که این مرد آتش شهوتش را سرد کرد، تو هم آتش دنیا و آخرت را براو سرد کن».

ازآن زمان بود که آتش بر آهنگر سرد شد و آهن گداخته را با دست در کوره جابهجا میکرد، بدون اینکه دستش بسوزد.[1]

 

آری هرکس با خدا چنین معامله کند، خدا بهتر ازآن بااو معامله خواهد کرد:

«فَاذْکُرُونىِ أَذْکُرْکُم» [2] (مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم‏)



[1] برگرفته از «انوار المجالس» ارجستانی، ص 314

[2] بقره/ 152