یادداشت‌های یک طلبه

یادداشت‌های یک طلبه

گاهی مطلبی تأثیرگذار می‌خوانم؛ سخنانی حکیمانه می‌شنوم؛ با نکاتی جالب مواجه می‌شوم.
اینجاست که حیفم می‌آید این مطالب را از دست دهم؛ نمی‌خواهم فراموششان کنم؛ و البته دوست دارم دیگران نیز از این مطالب بهره‌مند شود؛
مخصوصاً اگر این مطالب، کلام‌الله باشند که به عبارت خود قرآن «أحسن الحدیث» است؛
و یا فرمایشات معصومین علیهم‌السلام باشند که خودشان دربارۀ آن فرموده‌اند: «حدیث ما دل‌ها را زنده می‌کند».
این وبلاگ وسیله‌ای است برای این هدف تا چنین مطالبی ثبت‌ و منتشر شوند.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

از ابوذر رحمهالله روایت شده که از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله پرسید:

« یا رسول اللَّه در آیات قرآنى که به شما نازل شده و در دست ما است، آیا مطلبی از صحف ابراهیم و موسى (علیهماالسلام) وجود دارد؟

حضرت فرمودند: ای ابوذر، این آیات را بخوان که مى ‏فرماید:

«قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ وَ أَبْقى إِنَّ هذا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولى‏ صُحُفِ إِبْراهیمَ وَ مُوسى»[1]و[2]

 

معنی این آیات چنین است:

رستگار آن کس که خود را پاک گردانید؛ و نام پروردگارش را یاد کرد و نماز گزارد. لیکن [شما] زندگى دنیا را بر می‌گزینید؛ با آنکه [جهان‏] آخرت نیکوتر و پایدارتر است. قطعاً در صحیفه‌هاى گذشته این [معنى‏] هست، صحیفههاى ابراهیم و موسى.[3]

 

بنابراین عامل فلاح و رستگاری انسان سه چیز است که هم در قرآن و هم در صحف حضرت ابراهیم و حضرت موسی علیهماالسلام بیان شده اند: «تزکیه» و «ذکر نام خداوند» و «به جا آوردن نماز».

همچنین در این سه کتاب آسمانی، عامل اصلى انحراف از این برنامه فلاح و رستگارى «مقدم داشتن حیات دنیا» معرفی شده است؛ در حالى که آخرت بهتر و پایدارتر است.[4]

 

کلمه «تزکى» در آیات به معناى «پاک شدن از لوث تعلقات مادى دنیوى» است که آدمى را از امر آخرت منصرف و مشغول مى‏کند؛ به دلیل اینکه دنبالش فرموده: «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا ...». همچنین به معنی برگشتن به خداى تعالى و «توبه کردن» است؛ چون یکى از وسایل که دل انسان را از فرورفتگى در مادیات حفظ مى‏کند توبه است؛ و نیز به معنی «انفاق در راه خدا» است که باز دل را از لوث تعلقات مالى پاک مى‏کند و حتى اگر دستور داده‏اند، در حقیقت خواسته‏اند طهارت از قذارتهایى که صورت و دست و پاى انسان در اشتغال به امور دنیا به خود مى‏گیرد مجسم و ممثل کرده باشند. [5]

همچنین ظاهرا مراد از «ذکر نام خدا»، ذکر زبانى و مراد از «صلاه» همان نماز معمولى و توجه خاص عبودى است که در اسلام تشریع شده.[6]

اینکه بعضى ذکر پروردگار را تنها به معنى‏ «اللَّه اکبر» یا «بسم اللَّه الرحمن الرحیم» که در آغاز نماز گفته مى‏شود تفسیر کرده‏اند در حقیقت بیان مصداقهایى از آن است.[7]

اگر«نماز» را فرع بر «ذکر پروردگار» شمرده به خاطر آن است که تا به یاد او نیفتد و نور ایمان در دل او پرتو افکن‏ نشود به نماز نمى‏ایستد؛ بعلاوه نمازى ارزشمند است که توأم با ذکر او و ناشى از یاد او باشد.[8]



[1] سوره اعلی: آیات 14 الی 19

[2] الخصال؛ ج‏2؛ ص 525

[3] ترجمه فولادوند

[4] تفسیر نمونه، ج‏26، ص 403

[5] ترجمه تفسیر المیزان ، ج‏20، ص 449

[6] ترجمه تفسیر المیزان ، ج‏20، ص 449

[7] تفسیر نمونه، ج‏26، ص 403

[8] تفسیر نمونه، ج‏26، ص 403