یادداشت‌های یک طلبه

یادداشت‌های یک طلبه

گاهی مطلبی تأثیرگذار می‌خوانم؛ سخنانی حکیمانه می‌شنوم؛ با نکاتی جالب مواجه می‌شوم.
اینجاست که حیفم می‌آید این مطالب را از دست دهم؛ نمی‌خواهم فراموششان کنم؛ و البته دوست دارم دیگران نیز از این مطالب بهره‌مند شود؛
مخصوصاً اگر این مطالب، کلام‌الله باشند که به عبارت خود قرآن «أحسن الحدیث» است؛
و یا فرمایشات معصومین علیهم‌السلام باشند که خودشان دربارۀ آن فرموده‌اند: «حدیث ما دل‌ها را زنده می‌کند».
این وبلاگ وسیله‌ای است برای این هدف تا چنین مطالبی ثبت‌ و منتشر شوند.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها


«مالک بن أنس بن أبی عامر الأصبحی المدنی» یکی از ائمۀ اربعۀ اهل تسنن و کسی است که از محضر امام صادق علیه السلام استفاده کرده است.[1]

از او نقل شده که:

«کُنْتُ أَدْخُلُ إِلَى الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع ... کَانَ ع رَجُلًا لَا یَخْلُو مِنْ إِحْدَى ثَلَاثِ خِصَالٍ إِمَّا صَائِماً وَ إِمَّا قَائِماً وَ إِمَّا ذَاکِراً وَ کَانَ مِنْ عُظَمَاءِ الْعِبَادِ وَ أَکَابِرِ الزُّهَّادِ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ کَانَ کَثِیرَ الْحَدِیثِ طَیِّبَ الْمُجَالَسَةِ کَثِیرَ الْفَوَائِدِ فَإِذَا قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص اخْضَرَّ مَرَّةً وَ اصْفَرَّ أُخْرَى حَتَّى یُنْکِرَهُ مَنْ کَانَ یَعْرِفُهُ»[2]

من خدمت امام صادق (علیه‌السلام) مى‏رسیدم. آن حضرت مردى بود که فارغ از یکى از سه خصلت نبود: یا روزه می‌گرفت، یا نماز می‌خواند و یا ذکر مى‏گفت؛ از بزرگترین بندگان خدا و از بزرگترین زاهدانی بود که از خداوند عزوجل مى‏ترسند؛ بسیار حدیث مى‏کرد و خوش مجلس (همنشینی با او لذت بخش بود) و پرفائده بود؛ وقتی می‌فرمود «قال رسول خدا ص»، (در اثر درک عظمت رسول خدا صلی الله علیه و آله) رنگ مبارکش یک بار سبز و یک بار زرد می‌شد، تا جایی که حتی کسی که آن حضرت می‌شناخت، (در اثر تغیر رنگ صورت آن حضرت) چهرۀ ایشان را نمی‌شناخت.

 

در روایتی دیگر از مالک بن أنس چنین آمده که دربارۀ امام صادق علیه‌السلام گفت:

لَقَدْ کُنْتُ أَرَى جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع وَ کَانَ کَثِیرَ الدُّعَابَةِ وَ التَّبَسُّمِ»

جعفر بن محمد (علیه‌السلام) را می‌دیدم که شوخی و تبسّم زیاد می‌نمود (با توجه به مقام آن حضرت و با توجه با عبارات بعدی معلوم می شود که شوخی آن حضرت به صورت لهو و لعب نبود)

«فَإِذَا ذُکِرَ عِنْدَهُ النَّبِیُّ ص اصْفَرَّ وَ مَا رَأَیْتُ یُحَدِّثُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص إِلَّا عَلَى طَهَارَةٍ»

هنگامی که از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) یاد می‌شد، زنگ صورتش زرد می‌گشت و ندیدم که از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) سخنی نقل کند، مگر اینکه طهارت داشت.

«وَ قَدْ کُنْتُ أَخْتَلِفُ‏ إِلَیْهِ زَمَاناً فَمَا کُنْتُ أَرَاهُ إِلَّا عَلَى ثَلَاثِ خِصَالٍ إِمَّا مُصَلِّیاً وَ إِمَّا صَامِتاً وَ إِمَّا یَقْرَأُ الْقُرْآنَ»

من مدتی خدمت آن  رفت و آمد داشتم و در طی این مدت او را بر غیر این سه حالت نمی‌دیدم: یا نماز می‌خواند؛ یا روزه‌دار بود و یا اینکه قرآن قرائت می‌کرد.

«وَ لَا یَتَکَلَّمُ فِیمَا لَا یَعْنِیهِ»

آن حضرت دربارۀ مسائلی که اهمیت نداشتند سخن نمی‌گفتند.

«وَ کَانَ مِنَ الْعُلَمَاءِ وَ الْعُبَّادِ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَ»[3]

او از عالمان و بندگانی بود که از پروردگار عزوجل خشیت داشت.



[1] معجم‏ رجال‏ الحدیث؛ ج14؛ ص 159

[2] الأمالی (شیخ صدوق ره)؛ ص 169

[3] بحار الأنوار (ط - بیروت)؛ ج‏17؛ ص 33