یادداشت‌های یک طلبه

یادداشت‌های یک طلبه

گاهی مطلبی تأثیرگذار می‌خوانم؛ سخنانی حکیمانه می‌شنوم؛ با نکاتی جالب مواجه می‌شوم.
اینجاست که حیفم می‌آید این مطالب را از دست دهم؛ نمی‌خواهم فراموششان کنم؛ و البته دوست دارم دیگران نیز از این مطالب بهره‌مند شود؛
مخصوصاً اگر این مطالب، کلام‌الله باشند که به عبارت خود قرآن «أحسن الحدیث» است؛
و یا فرمایشات معصومین علیهم‌السلام باشند که خودشان دربارۀ آن فرموده‌اند: «حدیث ما دل‌ها را زنده می‌کند».
این وبلاگ وسیله‌ای است برای این هدف تا چنین مطالبی ثبت‌ و منتشر شوند.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

اگر انسان گناه می‌کند، به خاطر این است که از عمق جانش باور ندارد که خدا حاضر و ناظر است.

اگر انسان آمادۀ مرگ نشده و توشۀ آخرتش را فراهم نمیک‌ند، به خاطر این است که به فرا رسیدن مرگ ایمان واقعی ندارد.

و اگر انسان همّ و غمّ دنیا و متاعش را می‌خورد، به خاطر این است که خیال می‌کند اگر نجنبد روزی او نصیب دیگران خواهد شد.

و حال آنکه اگر باور عمیق داشت خدا او را می‌بیند و دیر یا زود مرگ به سراغش می‌آید، هرگز گناه نمی‌کرد و اگر می‌دانست که خداوند روزی او را تضمین کرده است، هر گز بخل نمی‌ورزید و در طلب متاع فانی دنیوی، نفس خویش را فدا نمی‌کرد.

 

از حضرت امام صادق علیه السلام سؤال شد:

«عَلَى مَا ذَا بَنَیْتَ أَمْرَکَ»: کار خود را بر چه چیز بنا کرده‏ اید؟ (یعنی امور خود را بر چه معیار تنظیم نموده‌اید؟)

حضرت فرمودند: بر چهار امر:

«عَلِمْتُ أَنَّ عَمَلِی لَا یَعْمَلُهُ غَیْرِی فَاجْتَهَدْتُ»

فهمیدم که عمل مرا دیگرى انجام نمی‌دهد؛ پس به کوشش پرداختم.

«وَ عَلِمْتُ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُطَّلِعٌ عَلَیَّ فَاسْتَحْیَیْتُ»

دانستم که خداوند بر حال من اطلاع دارد؛ پس خجالت کشیدم (و خطا نکردم)

«وَ عَلِمْتُ أَنَّ رِزْقِی لَا یَأْکُلُهُ غَیْرِی فَاطْمَأْنَنْتُ»

فهمیدم روزى مرا دیگرى نخواهد خورد آرامش یافتم (و غصۀ روزی را نخوردم)

«وَ عَلِمْتُ أَنَّ آخِرَ أَمْرِی الْمَوْتُ فَاسْتَعْدَدْتُ»[1]

و دانستم بالاخره به سوى مرگ می‌روم؛ به همین جهت آماده آن شدم.



 [1] بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏75، ص 228