یادداشت‌های یک طلبه

یادداشت‌های یک طلبه

گاهی مطلبی تأثیرگذار می‌خوانم؛ سخنانی حکیمانه می‌شنوم؛ با نکاتی جالب مواجه می‌شوم.
اینجاست که حیفم می‌آید این مطالب را از دست دهم؛ نمی‌خواهم فراموششان کنم؛ و البته دوست دارم دیگران نیز از این مطالب بهره‌مند شود؛
مخصوصاً اگر این مطالب، کلام‌الله باشند که به عبارت خود قرآن «أحسن الحدیث» است؛
و یا فرمایشات معصومین علیهم‌السلام باشند که خودشان دربارۀ آن فرموده‌اند: «حدیث ما دل‌ها را زنده می‌کند».
این وبلاگ وسیله‌ای است برای این هدف تا چنین مطالبی ثبت‌ و منتشر شوند.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

یکی از شخصیت‌ها و راویان بزرگ شیعه که خدمات بزرگی به دین و مذهب کرده‌اند، أَبَانَ بْنِ تَغْلِبَ بود.

این شخصیت بزرگ محضر امام باقر و امام صادق علیهماالسلام را درک کرده بود 1 و ایشان بهره‌های فراوانی برده بود.

 

ابان بن تغلب دارای چنان شخصیتی والا بود که امام باقر علیه‌السلام به او فرمودند:

«اجلس فی مسجد المدینة و أفت الناس، فإنی أحب أن یرى فی شیعتی مثلک».2

(در مسجد مدینه بنشین و براى مردم فتوى بده؛ زیرا دوست دارم چون تویى در میان شیعیان من دیده شوی)

 

همچنین امام صادق علیه‌السلام در مورد وی به أَبَانِ بْنِ عُثْمَان فرمودند:

«إِنَّ‏ أَبَانَ‏ بْنَ‏ تَغْلِبَ‏ قَدْ رَوَى‏ عَنِّی‏ رِوَایَةً کَثِیرَةً فَمَا رَوَاهُ لَکَ عَنِّی فَارْوِهِ عَنِّی».3

(همانا ابان بن تغلب روایات زیادی را از زبان من به تو نقل کرده است. پس آنچه که او به تو نقل کرده از من است و تو نیز آن‌ها را از جانب من نقل کن)

این کلام امام نشانه صدق، وثاقت، حافظ بودن و علم زیاد این شخصیت والامقام دارد.

 

ابان بن تغلب که در زمان حیات امام صادق علیه‌السلام از دنیا رفت.

در بلندی جایگاه این راوی بزرگ شیعه در نزد امام صادق علیه‌السلام همین بس که در حضور آن حضرت از ابان سخن به میان آمد. در این هنگام حضرت فرمودند:

رَحِمَهُ اللَّهُ أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ أَوْجَعَ‏ قَلْبِی‏ مَوْتُ‏ أَبَانٍ‏.4

(خداوند ابان را رحمت کند. قسم به خداوند به تحقیق، مرگ ابان قلب مرا به درد آورد)

 

همچنین نوه أبان بن تغلِب (أبان بن محمد) می‌گوید:

سمعت أبی یقول‏: دخلت مع أبی إلى أبی عبد الله علیه السلام، فلما بصر به‏ أمر بوسادة فألقیت له، و صافحه و اعتنقه و ساءله و رحب به:5

از پدرم (محمد بن أبان بن تغلب) شنیدم که می‌گفت: روزی به همراه پدرم (أبان بن تغلِب) به محضر امام صادق علیه‌السلام وارد شدیم. تا چشم امام علیه‌السلام به أبان بن تغلِب افتاد، متکا (بالش) طلبید و آن را برای تکیه دادن پدرم گذاشتند. پس آن حضرت با پدرم مصافحه و معانقه نمود و با او هم‌کلام شد و به او خوش‌آمد  گفت.



پاورقی:

1. من لا یحضره الفقیه ؛ ج‏4 ؛ ص435

2. رجال النجاشی، ص: 10

3. من لا یحضره الفقیه ؛ ج‏4 ؛ ص435

4. رجال الکشی - إختیار معرفة الرجال ؛ ص330

5. رجال النجاشی ؛ ص11

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.