یادداشت‌های یک طلبه

یادداشت‌های یک طلبه

گاهی مطلبی تأثیرگذار می‌خوانم؛ سخنانی حکیمانه می‌شنوم؛ با نکاتی جالب مواجه می‌شوم.
اینجاست که حیفم می‌آید این مطالب را از دست دهم؛ نمی‌خواهم فراموششان کنم؛ و البته دوست دارم دیگران نیز از این مطالب بهره‌مند شود؛
مخصوصاً اگر این مطالب، کلام‌الله باشند که به عبارت خود قرآن «أحسن الحدیث» است؛
و یا فرمایشات معصومین علیهم‌السلام باشند که خودشان دربارۀ آن فرموده‌اند: «حدیث ما دل‌ها را زنده می‌کند».
این وبلاگ وسیله‌ای است برای این هدف تا چنین مطالبی ثبت‌ و منتشر شوند.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

وقتی به اوضاع مردم دنیا می‌نگریم، می‌بینیم کسانی که اهل ایمان و صلاح هستند، غالباً در فقر یا گرفتاری‌ها به سر می‌برند؛ در مقابل، مردم بی‌ایمان و دنیاپرستی را می‌بینیم که در ناز و نعمت و رفاه زندگی می‌کنند و کمتر دچار بلایا و مصائب می‌شوند.

شاید شما هم وقتی این اوضاع را می‌بینید از خود می‌پرسید که حکمت این تفاوت چیست؟! چرا باید مردمی که اهل ایمان و پرهیزکاری هستند این‌چنین مصیبت‌زده باشند، ولی آن‌ها که دارای اعتقادات باطل هستند و دائماً گناه می‌کنند، آن‌چنان در رفاه و امنیت به سر ببرند؟!

 

در پاسخ به این سؤال باید بگوییم:

اولاً بعضی از نعمت‌ها که دنیاگرایان از آن‌ها بهره‌مند هستند حاصل تلاش و تدبیر خود آن‌هاست که خداوند به خاطر همین تلاش دنیوی‌شان به آن‌ها عطا کرده است. چه‌بسا اگر مؤمنین نیز در کنار تقویت ایمان و عمل صالح، به‌مانند آنان در امور دنیوی‌شان مجاهدت کرده و دوراندیشی داشتند، دچار این گرفتاری‌ها نمی‌شدند.

ثانیاً خداوند حکیم است و تمام افعال و خواسته‌های او بر اساس حکمت است. لذا اگر گروهی را دچار گرفتاری کرده و گروه دیگر را نعمت می‌دهد، بر اساس حکمتی است که چه‌بسا انسان‌ها از درک آن عاجز هستند.

یکی از حکمت‌ها این است که گاهی خداوند خیر بندۀ مؤمن خود را در این می‌بیند که با مبتلا کردن به انواع فقر، امراض و یا مصائب دنیوی، گناهان او را در همین دنیا پاک نماید و او را در حالی به عالم دیگر وارد کند که گناهی نداشته باشد و بدین ترتیب سعادت اخروی او را کامل نماید. در مقابل، انسان‌های بی‌ایمانی که در غفلت به سر می‌برند را چنین مجازات می‌کند که به‌پاس تلاش‌هایی که انجام داده‌اند در همین دنیا به آن‌ها نعمت می‌دهد و آن‌ها را در حالی از این دنیا رحلت می‌دهد که به‌غیراز بار گناه چیزی به‌عنوان توشه نداشته باشند.

به همین خاطر است که بعضی از انسان‌ها هرچقدر باایمان تر باشند گرفتارتر می‌شوند و در مقابل، بعضی از انسان‌ها هرچقدر بیشتر گناه می‌کنند رفاه بیشتری می‌یابند.

البته باز هم تأکید می کنیم که این فقط یکی از حکمت ها است و میتواند حکمت های دیگری هم داشته باشد.

این نکتۀ مهم نیز لازم به ذکر است که ممکن است بعضی از مؤمنین به خاطر توبه کردن از گناهان یا دلایل دیگر،  نه در این دنیا گرفتار مصائب گردند و نه بعد از این دنیا مجازات شوند. همچنانکه امکان دارد انسان های با ایمانی وجود داشته باشند که به خاطر توبه نکردن از گناهان، هم در این دنیا گرفتار شوند و هم بعد از این دنیا مجازات شوند.


در همین زمینه حکایتی جالب از امام صادق علیه اسلام روایت‌ شده که آن حضرت فرمودند:

حضرت موسی علیه‌السلام یک برادر دینی داشت و آن حضرت خیلی او را دوست داشته و او را اکرام و احترام می‌فرمود.

روزی شخصی نزد این دوست حضرت موسی علیه‌السلام آمد و از او خواست تا در مورد حاجتی که از سلطان ستمگر بنی‌اسرائیل داشت وساطت نماید.

دوست حضرت موسی علیه‌السلام سوگند یادکرد که «من این پاداش ستمگر را نمی‌شناسم و تاکنون خواسته‌ای از او نداشته‌ام (لذا مرا معاف بدار)».

آن مرد پاسخ داد که: «چه ضرری دارد که واسطه شوی؛ شاید خداوند به دست ‌تو حاجت مرا برآورده سازد».

در این هنگام دوست حضرت موسی علیه‌السلام دلش به حال آن مرد سوخت و بدون اینکه ماجرا را با حضرت موسی علیه‌السلام درمیان گذارد (و از او کسب تکلیف کند) با آن مرد همراه شد تا به نزد پادشاه برود.

وقتی سلطان ستمگر دوست حضرت موسی علیه‌السلام را دید، سلطان او را بسیار احترام نمود و درخواست او در مورد حاجت آن مرد را برآورده کرد.

مدتی نگذشت که پادشاه ظالم از دنیا رفت و مردم مملکت در تشییع‌جنازه او حاضر شدند و بارها به خاطر مرگ او بسته شدند.

ازقضا هم‌زمان با مرگ سلطان، آن دوست مؤمن حضرت موسی علیه‌السلام نیز از دنیا رفت و (از خصوصیاتش این بود که) هر وقت وارد منزلش می‌شد در را می‌بست و کسی نمی‌توانست وارد منزل او بشود. ولی هر وقت حضرت موسی علیه‌السلام کاری با او داشت، در را به روی آن حضرت باز می‌کرد و ایشان داخل می‌شد.

تا اینکه حضرت موسی علیه‌السلام سه روز او را فراموش کرد و نزدش نرفت. روز چهارم وقتی به یاد او افتاد، گفت «سه روز است که دوستم را رها کرده‌ام و به نزد او نرفته‌ام». پس به نزد دوستش رفت. ناگهان دید که دوستش مرده است و جانوران زمین ‌بر پیکر او مسلط شده و صورت زیبای او تناول می‌کنند.

در این هنگام خطاب به خداوند عرضه داشت:

پروردگارا؛ آن پادشاه ظالم، دشمن تو بود؛ ولی مردم را آن‌چنان برای تشییع‌جنازه‌اش جمع نمودی. این بنده مؤمن را نیز چنین میرانده‌ای و جانورانی را بر پیکرش مسلط کرده‌ای که سیمای زیبایش را می‌خورند؛ (حکمت این امر چیست؟)

خداوند عزوجل فرمود:

یا موسی! دوست مؤمن من از سلطان ستمگر حاجتی خواست و سلطان حاجت او را برآورده کرد؛ من نیز به خاطر پاداش دادن به این عمل نیک سلطان، مردم مملکتش را در تشییع‌جنازه و نماز بر او حاضر کردم (و چنان عزیزانه تشییع شد) تا او را در حالی از این دنیا ببرم که برای او پاداشی باقی نماند و بدین طریق او را در آن دنیا مجازات نمایم. ولی اینکه جانوران را بر این پیکر این بندۀ مؤمن مسلط کردم تا صورت زیبای او را بخورند به خاطر این است که او از سلطان ظالم درخواست حاجت کرد، درحالی‌که این درخواست مورد رضایت من نبود. بدین ترتیب او را در این دنیا مجازات کردم تا در حالی مرا ملاقات کند که گناهی نداشته باشد.1



پی نوشت:

1. المؤمن؛ نوشتۀ حسین بن سعید کوفى اهوازى؛ قرن سوم؛ ص 17

  • ۹۶/۱۰/۱۵

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.