یادداشت‌های یک طلبه

یادداشت‌های یک طلبه

گاهی مطلبی تأثیرگذار می‌خوانم؛ سخنانی حکیمانه می‌شنوم؛ با نکاتی جالب مواجه می‌شوم.
اینجاست که حیفم می‌آید این مطالب را از دست دهم؛ نمی‌خواهم فراموششان کنم؛ و البته دوست دارم دیگران نیز از این مطالب بهره‌مند شود؛
مخصوصاً اگر این مطالب، کلام‌الله باشند که به عبارت خود قرآن «أحسن الحدیث» است؛
و یا فرمایشات معصومین علیهم‌السلام باشند که خودشان دربارۀ آن فرموده‌اند: «حدیث ما دل‌ها را زنده می‌کند».
این وبلاگ وسیله‌ای است برای این هدف تا چنین مطالبی ثبت‌ و منتشر شوند.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

یکی از لوازم بندگی، رعایت ادب کلامی و رفتاری در برابر پروردگار است.

راضی بودن به مقدرات الهی و عدم شکایت از مصائب و امراضی که از ناحیۀ خداوند به انسان می‌رسد، ازجملۀ این آداب است.

از امام باقر علیه‌السلام روایت شده که فرمودند:

«قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: مَا مِنْ عَبْدٍ ابْتَلَیْتُهُ بِبَلَاءٍ فَلَمْ یَشْکُ إِلَى عُوَّادِهِ إِلَّا أَبْدَلْتُهُ لَحْماً خَیْراً مِنْ لَحْمِهِ وَ دَماً خَیْراً مِنْ دَمِهِ، فَإِنْ قَبَضْتُهُ قَبَضْتُهُ إِلَى رَحْمَتِی، وَ إِنْ عَاشَ عَاشَ وَ لَیْسَ لَهُ ذَنْبٌ».[1]

خداوند متعال فرموده است: هر بنده ‏اى را که من او را مبتلا به بلایى ‏کنم و او از آن بیمارى براى عیادت کنندگانش شکایت نکند، گوشتى بهتر از گوشت‌های قبلى در بدن وى مى‏ رویانم و خونش را به خون بهتر تبدیل مى ‏کنم. پس اگر جان او را گرفتم، داخل رحمت خود مى ‏نمایم و اگر زنده بماند، دیگر گناهى نخواهد داشت.

 

اما سؤال این است که شکایت به چه معنایی است؟ آیا هر نوع سخن گفتن از بیماری شکایت محسوب می‌شود؟

جواب این سؤال در روایتی از امام صادق علیه‌السلام چنین آمده است:

«إِنَّمَا الشَّکْوَى أَنْ تَقُولَ لَقَدِ ابْتُلِیتُ بِمَا لَمْ یُبْتَلَ بِهِ أَحَدٌ أَوْ تَقُولَ لَقَدْ أَصَابَنِی مَا لَمْ یُصِبْ أَحَداً وَ لَیْسَ الشَّکْوَى أَنْ تَقُولَ سَهِرْتُ الْبَارِحَةَ وَ حُمِمْتُ الْیَوْمَ وَ نَحْوَ هَذَا»[2]

همانا شکایت این است که بگویى به چنان بیماری‌ای دچار گشته‌ام که هیچ‌کس به آن مبتلا نشده است؛ یا اینکه بگویى آسیبى به من رسیده که به دیگرى نرسیده است؛ و شکایت آن نیست که بگویی دیشب خوابم نبرد و امروز تب کرده ‏ام و مانند این‌ها.

 

از بعضی از بزرگان چنین حکایت شده که در هنگام بیماری این شعر را می‌خواند:

کیف أشکو الى طبیبى ما بی/ و الذی بی أصابنی من طبیبى[3]

یعنی چگونه به خاطر بیماریم به طبیبم شکایت کنم و حال‌آنکه خود این بیماری نیز از ناحیۀ طبیبم به من رسیده است.

آری در دیدۀ حق‌بین خداشناسان، هر اتفاقی که از سوی خداوند به انسان برسد خیر بوده و به مصلحت می‌باشد.



[1] الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیة (کلیات حدیث قدسى)؛ شیخ حر عاملى؛ ص 638

[2] معانی الأخبار؛ مرحوم شیخ صدوق؛ ص 142

[3] تفسیر روح البیان، حقى برسوى، ج‏6، ص 285


  • ۹۶/۱۱/۱۲

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.