کرامتی شنیدنی از امام هادی علیهالسلام
یکی از کرامات ائمه معصومین اهلبیت رسول خدا علیهمالسلام این بود که به خواست خداوند حیوانات درنده به این حضرات آسیبی وارد نمیکردند.
در ادامه این نوشته، حکایتی شنیدنی در این مورد را نقل میکنیم:
در تاریخ آمده است که در زمان حیات امام هادی علیهالسلام و دوران خلافت متوکل عباسی (لعنة الله علیه) زنى مدعى بود که من زینب دختر امیرالمؤمنین علی علیهالسلام هستم.
متوکل دستور داد او را بیاورند. وقتى حاضر شد متوکل به او گفت: نژاد خود را بگو. گفت: من زینب دختر علی هستم که او را به شام بردند و در میان بیابان بنى کلب بود و مدتها بین آنها زندگی میکرد.
متوکل گفت: از زمان زینب دختر علی (علیهماالسلام) خیلى گذشته بااینکه تو جوان هستى.
آن زن جواب داد: دعای رسول خدا (صلیالله علیه و آله) به من شامل شده که هر پنجاه سال یکمرتبه جوانیم بازگردد.
متوکل بزرگان اولاد ابوطالب را دعوت کرده و با آنها گفت: از کجا معلوم کنیم که این زن دروغگو است.
شخصی به نام فتح گفت: جز ابن الرضا (امام هادی علیهالسلام) کسى نمى تواند دروغ او را آشکار کند).
پس متوکل دستور داد تا آن حضرت را حاضر کنند و از آن حضرت مطلب را درخواست کردند.
حضرت امام هادی علیهالسلام فرمود: در میان فرزندان علی (علیهالسلام) نشانه اى هست.
متوکل پرسید چه نشانهای؟!
حضرت فرمود:
«درندگان به فرزندان علی (علیهالسلام) آسیب نمیرسانند؛ آن زن را در میان درندگان بیندازید؛ اگر این حیوانات به او آسیبی نرسانند، آن زن در ادعایش صادق است».
در این هنگام آن زن خطاب به متوکل گفت: ای خلیفه بدادم برس که ایشان تصمیم کشتن مرا دارند.
سپس سوار بر الاغ شده و ندا میداد «آگاه باشید که من زینب کذابه (بسیار دروغگو) هستم».
در روایت دیگرى آمده است که به آن زن پیشنهاد کردند خودش پیش درندگان برود؛ ولی او امتناع ورزید. وقتى او را به نزد حیوانات انداختند، درندگان بدنش را پارهپاره کردند.
علی بن مهزیار نقل کرده که علی بن جهم گفت: باید پیشنهادکننده (امام هادی علیهالسلام) را نیز آزمایش نمود. لذا سه شبانهروز درندگان را گرسنه نگه داشتند.
آنگاه امام علیهالسلام را خواستند و درندگان را پیش ایشان رها کردند. همینکه چشم حیوانات درنده به امام افتاد، دم جنبانیده شروع به احترام و اظهار علاقه به امام کردند. آن حضرت توجه ننموده بالا رفتند و پیش متوکل نشستند. سپس از پیش متوکل که پائین آمدند درندگان به آن جناب پناه آوردند و شروع بدم جنبانیدن کردند تا اینکه امام خارج شدند.
در این هنگام آن حضرت روایتی از رسول خدا صلیالله علیه و آله نقل کردند که ایشان فرمودند:
«حُرِّمَ لُحُومُ أَوْلَادِی عَلَى السِّبَاع» (گوشت فرزندانم بر درندگان حرام است).1
پی نوشت:
1. مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (ابن شهرآشوب)؛ ج4؛ ص 416