یادداشت‌های یک طلبه

یادداشت‌های یک طلبه

گاهی مطلبی تأثیرگذار می‌خوانم؛ سخنانی حکیمانه می‌شنوم؛ با نکاتی جالب مواجه می‌شوم.
اینجاست که حیفم می‌آید این مطالب را از دست دهم؛ نمی‌خواهم فراموششان کنم؛ و البته دوست دارم دیگران نیز از این مطالب بهره‌مند شود؛
مخصوصاً اگر این مطالب، کلام‌الله باشند که به عبارت خود قرآن «أحسن الحدیث» است؛
و یا فرمایشات معصومین علیهم‌السلام باشند که خودشان دربارۀ آن فرموده‌اند: «حدیث ما دل‌ها را زنده می‌کند».
این وبلاگ وسیله‌ای است برای این هدف تا چنین مطالبی ثبت‌ و منتشر شوند.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

حکایت دانشمندی که براثر هوای نفس سقوط کرد

پنجشنبه, ۲۲ مهر ۱۴۰۰، ۱۱:۰۰ ب.ظ

درسی از صفحه صد و هفتاد و سه قرآن کریم

چکیده:

در قرآن کریم اشاره به یکى دیگر از دانشمندان بنی‌اسرائیل شده است که به‌عنوان یک الگو و نمونه براى همۀ کسانى که در خدمت فراعنه درمی‌آیند محسوب مى‏شود:

از بسیارى از روایات و کلمات مفسران استفاده مى‏شود که منظور از این شخص مردى به نام"بلعم باعورا" بوده است که در عصر حضرت موسى علیه‌السلام زندگى مى‏کرد و از دانشمندان و علماى مشهور بنی‌اسرائیل محسوب مى‏شد، و حتى موسى علیه‌السلام از وجود او به‌عنوان یک مبلغ نیرومند استفاده مى‏کرد، و کارش در این راه آن‌قدر بالا گرفت که دعایش در پیشگاه خدا به اجابت مى‏رسید.

ولى این شخص براثر تمایل به فرعون و وعد و وعیدهاى او، از راه حق منحرف شد و همه مقامات خود را از دست داد؛ تا آنجا که در صف مخالفان حضرت موسى علیه‌السلام قرار گرفت.

خداوند این شخص را تشبیه به سگى مى ‏کند که همیشه زبان خود را همانند حیوانات تشنه بیرون آورده. او براثر شدت هواپرستی و چسبیدن به لذات جهان ماده، یک حال عطش نامحدود و پایان‏ناپذیر به خود گرفته که همواره دنبال دنیاپرستی مى‏رود

 

حکایت دانشمندی که براثر هوای نفس سقوط کرد

وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِى ءَاتَیْنَاهُ ءَایَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَنُ فَکاَنَ مِنَ الْغَاوِینَ

وَ لَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بهِا وَ لَکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلىَ الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَوَئهُ  فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِن تحَمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَترْکْهُ یَلْهَث ذَّالِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بِایَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ1

حکایت کسى را که آیات خود را به او داده بودیم براى آنان بخوان که از آن عارى گشت؛ آنگاه شیطان او را دنبال کرد و از گمراهان شد.

و اگر مى ‏خواستیم، قدر او را به‌وسیله آن [آیات‏] بالا مى‏بردیم، امّا او به زمین [دنیا] گرایید و از هواى نَفْس خود پیروى کرد. ازاین‌رو حکایتش چون داستان سگ است [که‏] اگر بر آن حمله ‏ور شوى زبان از کام برآورد، و اگر آن را رها کنى [بازهم] زبان از کام برآوَرَد. این، مَثَل آن گروهى است که آیات ما را تکذیب کردند. پس این داستان را [براى آنان‏] حکایت کن، شاید که آنان بیندیشند.

 

از بسیارى از روایات و کلمات مفسران استفاده مى‏شود که منظور از این شخص مردى به نام" بلعم باعورا" بوده است که در عصر حضرت موسى علیه‌السلام زندگى مى‏کرد و از دانشمندان و علماى مشهور بنی‌اسرائیل محسوب مى‏شد، و حتى موسى علیه‌السلام از وجود او به‌عنوان یک مبلغ نیرومند استفاده مى‏کرد، و کارش در این راه آن‌قدر بالا گرفت که دعایش در پیشگاه خدا به اجابت مى‏رسید.2

از فقرۀ " وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِی آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها ..." استفاده می‌شود که این شخص دارای مقامی بس رفیع بود. زیرا به‌طوری‌که از سیاق کلام برمی‌آید معناى آوردن آیات، تلبس به پاره‏اى از آیات انفسى و کرامات خاصه باطنى است، به آن مقدارى که راه معرفت خدا براى انسان روشن گردد، و با داشتن آن آیات و آن کرامات، دیگر درباره حق شک و ریبى برایش باقى نماند. و معناى" انسلاخ" بیرون شدن و یا کندن هر چیزى است از پوست و جلدش، و این تعبیر کنایه استعارى از این است که آیات چنان در بلعم باعورا رسوخ داشت و وى آن‌چنان ملازم آیات بود که باپوست بدن او ملازم بود، و به خاطر خبث درونى که داشت از جلد خود بیرون آمد.3

ولى این شخص براثر تمایل به فرعون و وعد و وعیدهاى او، از راه حق منحرف شد و همه مقامات خود را از دست داد؛ تا آنجا که در صف مخالفان حضرت موسى علیه‌السلام قرار گرفت.4

 على بن ابراهیم قمى در تفسیر خود در ذیل آیه" وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِی آتَیْناهُ آیاتِنا ..." از امام رضا علیه‌السلام روایت کرده که آن حضرت فرمود:

به بلعم باعورا اسم اعظم داده ‌شده بود، و با اسم اعظم دعا مى‏کرد و دعایش مستجاب می‌شد. ولی به‌طرف فرعون میل کرد (و از درباریان او شد). تا آن روزى که فرعون براى دستگیر کردن موسى و یارانش در طلب ایشان مى‏گشت به بلعم گفت: از خدا بخواه موسى و اصحابش را به دام ما بیندازد. بلعم بر الاغ خود سوار شد تا او نیز به جستجوى موسى برود. ولی الاغش از راه رفتن امتناع کرد. بلعم شروع به زدن آن حیوان کرد. خداوند الاغ را به سخن گفتن واداشت و الاغ به بلعم گفت: واى بر تو که مرا مى‏زنى! آیا مى‏خواهى با تو بیایم تا تو بر موسی (علیه‌السلام) که پیغمبر خداست و بر مردمى باایمان نفرین کنى؟! بلعم که این سخن الاغ را شنید، آن‌قدر آن حیوان را زد تا آن را کشت و اسم اعظم از زبانش برداشته شد و این سخن پروردگار است که فرمود: "فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ..."5


خداوند در مورد او می‌فرماید: " لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ ": امّا او به زمین [دنیا] گرایید و از هواى نَفْس خود پیروى کرد.

" اخلاد" به معناى ملازمت دائمى است، و اخلاد به‌سوی ارض، چسبیدن به زمین است، و این تعبیر کنایه است از میل (شدید) به تمتع از لذات دنیوى و ملازمت آن.6

 

سپس این شخص را تشبیه به سگى مى‏کند که همیشه زبان خود را همانند حیوانات تشنه بیرون آورده: " او همانند سگ است که اگر به او حمله کنى دهانش باز و زبانش بیرون است و اگر او را به حال خود واگذارى باز چنین است" (فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ).

کلمه" لهث" وقتى در سگ استعمال مى‏شود به معناى بیرون آوردن و حرکت دادن زبان از عطش است.7

او براثر شدت هواپرستی و چسبیدن به لذات جهان ماده، یک حال عطش نامحدود و پایان‏ناپذیر به خود گرفته که همواره دنبال دنیاپرستی مى‏رود؛ نه به خاطر نیاز و احتیاج؛ بلکه به شکل بیمارگونه‌ای همچون یک " سگ هار" که براثر بیمارى هارى حالت عطش کاذب به او دست مى‏دهد و در هیچ حال سیراب نمى‏شود، این همان حالت دنیاپرستان و هواپرستان دون‌همت است، که هرقدر بیندوزند بازهم احساس سیرى نمى‏کنند.8

یا اینکه گفته‌اند معنای اینکه "او مثل سگ است که اگر طردش کنى یا نکنى، در همه حال زبان خود را بیرون مى‏آورد" این است که: هر چه او را موعظه کنى یا موعظه نکنى، گمراه است. همه حیوانات در حال خستگى و ناتوانى زبانشان بیرون مى‏آورند ولى سگ در همه حال زبانش بیرون است.9

همچنین گفته‌اند: از جهت پستى، کوتاهی همت و کم‌ارزشی او را به سگ تشبیه کرده است.10

برخى نیز گویند: تشبیه کردن به سگ، از این لحاظ است که سگ وقتی‌که زبان خود را بیرون آورد، قصد اذیت دارد. خواه به او حمله کنى یا حمله نکنى. به کسى که با زبانش مردم را آزار مى‏کند، مى‏گویند: زبانش را مثل سگ از دهانش درآورده است. منظور از «لهث» در اینجا پارس کردن سگ است.11

 

سپس اضافه مى‏کند که این مثل مخصوص به این شخص معین نیست، بلکه "مثالى است براى همه جمعیت‌هایی که آیات خدا را تکذیب کنند" (ذلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا).

از امام باقر ع روایت‌شده که فرمود:

«الأصل فی [ذلک‏] بلعم، ثم ضربه الله مثلا لکل مؤثر هواه على هدى‏ الله‏ من‏ أهل‏ القبلة»12:

اصل آیه درباره بلعم است، سپس خداوند آن را به‌عنوان یک مثال درباره کسانى که هواپرستى را بر هدایت الهى در این امت مقدم بشمارند، بیان کرده است.



پاورقی:

1. سوره اعراف ، آیه 175 و 176

2. تفسیر نمونه، ج‏7، ص: 14

3. ترجمه المیزان، ج‏8، ص: 434

4. تفسیر نمونه، ج‏7، ص: 14

5. تفسیر قمى ج 1 ص 248

6. ترجمه المیزان، ج‏8، ص: 434

7. ترجمه المیزان، ج‏8، ص: 434

8. تفسیر نمونه، ج‏7، ص: 13

9. مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج‏4، ص: 770

10. مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج‏4، ص: 770

11. مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج‏4، ص: 770

12. البرهان فی تفسیر القرآن ؛ ج‏2 ؛ ص616

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.