شعر زیبای عبدالرزاق اصفهانی در مدج رسول خدا (ص)
يكشنبه, ۲ آبان ۱۴۰۰، ۰۷:۱۶ ق.ظ
ای از برِ سِدره شاهراهت- وی قبّهیِ عرش تکیه گاهت
ای طاقِ نُهم رواق بالا- بشکسته ز گوشهی کلاهت
هم عقل دویده در رکابت- هم شرع خزیده در پناهت
مه طاسکِ گردن سمندت- شب طُرّهیِ پرچم سیاهت
جبریل، مقیمِ آستانت- افلاک، حریم بارگاهت
چرخ ار چه رفیع، خاک پایت- عقل ار چه بزرگ، طفل راهت
خوردست خدا ز رویِ تعظیم- سوگند به رویِ همچو ماهت
ایزد که رقیب جان خرد کرد- نامِ تو ردیف نام خود کرد
ای آرزوی قَدَر لقایت- وی قبلهی آسمان سرایت
در عالم نطق هیچ ناطق- ناگفته سزای تو ثنایت
هر جای که خواجهای، غلامت- هر جای که خسروی، گدایت
هم تابش اختران ز رویت- هم جنبش آسمان برایت
جان داروی عاشقان حدیثت- قفل دل گمرهان دعایت
بر دیدهی آسمان قدم نِه- تا سرمه کشد ز خاک پایت
ای کرده به زیر پای کَونین- بگذشته ز حدّ قاب قوسین