یادداشت‌های یک طلبه

یادداشت‌های یک طلبه

گاهی مطلبی تأثیرگذار می‌خوانم؛ سخنانی حکیمانه می‌شنوم؛ با نکاتی جالب مواجه می‌شوم.
اینجاست که حیفم می‌آید این مطالب را از دست دهم؛ نمی‌خواهم فراموششان کنم؛ و البته دوست دارم دیگران نیز از این مطالب بهره‌مند شود؛
مخصوصاً اگر این مطالب، کلام‌الله باشند که به عبارت خود قرآن «أحسن الحدیث» است؛
و یا فرمایشات معصومین علیهم‌السلام باشند که خودشان دربارۀ آن فرموده‌اند: «حدیث ما دل‌ها را زنده می‌کند».
این وبلاگ وسیله‌ای است برای این هدف تا چنین مطالبی ثبت‌ و منتشر شوند.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

همه‌چیز فدای دین

شنبه, ۶ اسفند ۱۴۰۱، ۱۱:۱۲ ب.ظ

درسی از صفحه صد و نود و چهار قرآن کریم

جنگ تبوک ازجمله جنگ‌هایی بود که به دلیل تهدید بزرگی که از طرف روم با حدود چهل هزار نفر مسلح و مجهز،[1] متوجه اسلام و مسلمین شده بود، خداوند برای آن فرمان بسیج عمومی صادر کرد و فرمود:

«انْفِرُوا خِفافاً وَ ثِقالًا وَ جاهِدُوا بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُون‏»[2]

(سبک‌بار و یا سنگین‌بار کوچ کنید و با مال‌ها و جان‌هاى خویش در راه خدا جهاد کنید که این براى شما بهتر است اگر مى‏دانستید).

 

این فرمان عمومی همه مسلمانان را در برمى‏گیرد؛ یعنى اگر مجرد باشید یا متأهل، جوان باشید یا پیر، بچه‏هاى کمى داشته باشید یا عیال‏وار باشید، ثروتمند باشید یا فقیر و بدون گرفتارى باشید یا گرفتار، درهرصورت لازم است در جهاد آزادى‏بخش شرکت جویید و همه کارها و بهانه‏ها را کنار بگذارید.[3]

البته امر به جهاد در آیه شریفه مطلق است و منافات ندارد که در دلیل دیگرى با بودن پاره‏اى از اعذار و موانع از قبیل مرض، کورى، شلى و امثال آن، مقید بشود و در نتیجه با بودن آن عذرها، وجوب جهاد ساقط گردد.[4]

 

حکایتی زیبا از ایثار مسلمانان در جنگ تبوک

أبوجهیم بن حذیفه مى‏گوید: در روز تبوک به سراغ عمویم رفتم و او را جستجو مى‏کردم که اگر رمقى دارد آب به او برسانم، او را یافتم و گرد از چهره‏اش افشاندم و گفتم: آب آورده‏ام بنوش، چون مهیاى نوشیدن شد شنیدم مردى مى‏گوید: آه از تشنگى! پس عمویم با سر اشاره کرد که برو آب به او بده و او (هشام بن العاص) بود چون مهیاى نوشیدن آب شد آواز مردى را شنیدم که مى‏گفت: آه از تشنگى! هشام با سر اشاره کرد (اینکه مى‏گویم با سر زیرا رمق در آن‌ها نمانده بود) برو آب به او بده. همین‌که به نزد او رسیدم مرده بود، برگشتم نزد هشام دیدم هشام مرده است، آمدم به سراغ عمویم دیدم او هم مرده است.[5]

این آیه و مطالب گفته‌شده همگی حکایت از این دارد که وقتی پای دفاع از دین که باشد، جان و مال را باید برای دین فدا کرد و هیچ بهانه‌ای پذیرفتنی نیست.



[1] تفسیر نمونه، ج ‏8، ص 175

[2] سوره توبه، آیه 41

[3] تفسیر قرآن مهر، ج ‏8، ص 207

[4] ترجمه تفسیر المیزان، ج‏9، ص: 380

[5] حجة التفاسیر و بلاغ الاکسیر، ج ‏3، ص 103

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.