یادداشت‌های یک طلبه

یادداشت‌های یک طلبه

گاهی مطلبی تأثیرگذار می‌خوانم؛ سخنانی حکیمانه می‌شنوم؛ با نکاتی جالب مواجه می‌شوم.
اینجاست که حیفم می‌آید این مطالب را از دست دهم؛ نمی‌خواهم فراموششان کنم؛ و البته دوست دارم دیگران نیز از این مطالب بهره‌مند شود؛
مخصوصاً اگر این مطالب، کلام‌الله باشند که به عبارت خود قرآن «أحسن الحدیث» است؛
و یا فرمایشات معصومین علیهم‌السلام باشند که خودشان دربارۀ آن فرموده‌اند: «حدیث ما دل‌ها را زنده می‌کند».
این وبلاگ وسیله‌ای است برای این هدف تا چنین مطالبی ثبت‌ و منتشر شوند.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

گاهی انسان در بعضی از اوقات و در بعضی مکان‌ها حال معنوی خاصی پیدا می‌کند؛ انگیزه‌ای وافر برای بندگی پیدا می‌کند؛ نسبت به دنیا و مادیات بی‌رغبت می‌شود؛ حال توبه و انابه به او دست می‌دهد؛ طوری که هرگز دوست ندارد این حال و هوا را از دست بدهد. ولی بعد از ساعات و دقائقی حال و هوایش به حالت سابق برمی‌گردد. روحیه معنوی خود را از دست می‌دهد؛ انگار که اصلاً چنین حال و هوایی به سراغ او نیامده بود.

شاید شما هم جزء افرادی باشید که نسبت به مسئله دغدغه داشته باشید.

چه کنیم که چنین حالتی برای ما پیش نیاید؟ چه کنیم روحیه بندگی، زهد و توبه‌ای که به دست می‌آوریم از دست ندهیم؟ چه کنیم نسیم‌های رحمتی را در بعضی فرصت‌ها به‌سوی ما می‌وزد، حفظ کرده و نسبت به معنویات ثابت‌قدم باشیم؟

پاسخ به این سؤال را در ضمن یک حکایت شنیدنی بیان می‌کنیم:

 

سلام بن مستنیر گوید: من در خدمت حضرت باقر علیه‌السلام بودم که حمران بن اعین (یکى از اصحاب آن حضرت) وارد شد و از چیزهایی از آن حضرت پرسید، پس همین‌که خواست برخیزد به امام عرض کرد:

خداوند عمر شما را دراز کند و ما را به وجود شما بهره‏ مند سازد، وقتی ما خدمت شما می‌رسیم، در حالی از نزد شما بیرون می‌رویم که دل‌های ما نرم می‌شود و دنیا را فراموش می‌کنیم و آنچه از این اموال و دارائى که در دست مردم است بر ما خوار و پست می‌شود؛ سپس از نزد شما بیرون می‌رویم و همین‌که (دوباره) پیش مردم و تجار می‌رویم دنیا را دوست می‌داریم. این چگونه است؟!

حضرت امام باقر علیه‌السلام فرمودند: «إِنَّمَا هِیَ الْقُلُوبُ‏ مَرَّةً تَصْعُبُ‏ وَ مَرَّةً تَسْهُلُ‏» (همانا این‌ها دل‌اند که گاهى سخت شوند و گاهى نرم می‌شوند).

سپس فرمودند:

یاران محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله به آن حضرت عرض کردند: اى رسول خدا ما بر خودمان از نفاق می‌ترسیم!

آن حضرت پرسیدند: چرا از آن مى ‏ترسید؟

عرض کردند: هنگامی‌که نزد شما هستیم و شما ما را متذکر کنید و به آخرت تشویق‏ می‌کنید، از خدا مى ‏ترسیم و دنیا را فراموش می‌کنیم و نسبت به آن بى‏رغبت می‌شویم؛ تا آنجا که گویا آخرت و بهشت و دوزخ را به چشم خود می‌بینیم و وقتی از خدمت شما می‌رویم و داخل این خانه‏ ها می‌شویم و بوى فرزندان را بشنویم و زنان و خاندان را می‌بینیم، از آن حالى که نزد شما داشتیم برمی‌گردیم، به حدی که گویا ما اصلاً چنین حالی نداشته ‏ایم. آیا شما از این‌که این تغییر حالت نفاق باشد بر ما می‌ترسید؟

رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به آن‌ها فرمود:

هرگز (این نفاق نیست)؛ این‌ها وسوسه‏ هاى شیطان است که شما را به دنیا تشویق کند. به خدا سوگند اگر شما به همان حالى که به آن خودتان را توصیف کردید می‌ماندید، هرآینه فرشتگان دست در دست شما می‌گذاردند و روى آب راه می‌رفتید. (کنایه از اینکه کدورت‌های جسمانى، علقه ‏هاى بشرى، وسوسه‏هاى شیطانى و میل به زیورهای دنیایی از وی زایل می‌گردد و بنده به صفات فرشتگان متصف می‌شود و یکسره به روحانیین ملحق شده و مانند آن‌ها بر روى آب راه رود).

منبع: الکافی -ط الإسلامیة ؛ ج‏2 ؛ ص423

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.