بزرگترین گناه
به بزرگی کسی که نافرمانیاش را کردهاید بنگرید
خصوصیت بندگی این است که خود را در همه حال در اطاعت مولی بدانیم. چه درباره دستورات بزرگ او و چه در مورد دستورات کوچک او. و عصیان هم به معنی سرپیچی از دستور مولی و عمل برخلاف رضای اوست.
وقتی گناه به معنی بیاعتنایی به دستور خداوند و جرأت پیدا کردن بر مخالفت امر او باشد، هیچ گناهی ناچیز نیست. بلکه تمامی آنها بزرگاند. زیرا درهرصورتی برخلاف رضایت خداوند رفتار شده است.
و لذا رسول خدا صلیالله علیه و آله فرمودند:
لَا تَنْظُرُوا إِلَى صَغِیرِ الذَّنْبِ وَ لَکِنِ انْظُرُوا إِلَى مَنِ اجْتَرَأْتُم1
به کوچکى گناه نگاه نکنید؛ بلکه نگاه کنید که بر چه کسى جرأت پیداکردهاید.
بنابراین انسان نمیتواند هیچیک از گناهان خود را کوچک بداند. چهبسا همان گناهی که ناچیز شمرده است، بزرگترین گناهش باشد. زیرا با بیاعتنایی به آن گناه، نسبت به دستور خداوند بیاعتنا شده است.
بزرگترین گناه
حضرت امام امیرالمؤمنین علی علیهالسلام دراینباره میفرمایند:
أَشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَهَانَ بِهِ صَاحِبُه2
سخت ترین گناهان آن است که گناهکار آن را ناچیز بشمارد.
حکایتی درسآموز درباره گناهان کوچک
از امام صادق علیه السّلام روایتشده که فرمودند:
رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله در زمین بی گیاهی فرود آمد و به اصحابشان فرمودند: مقداری هیزم بیاورید.
عرض کردند: یا رسول اللَّه! در زمین بی گیاهی هستیم؛ در اینجا هیزم نیست.
حضرت فرمودند: هر کس هر مقدار توانست هیزم پیدا کند، بیاورد.
اصحاب به دنبال هیزم رفتند و کمکم هیزم آوردند و در برابر آن حضرت انباشته کردند.
در این هنگام رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمودند: گناهان اینگونه جمع مى شود.
سپس فرمود:
إِیَّاکُمْ وَ الْمُحَقَّرَاتِ مِنَ الذُّنُوبِ فَإِنَّ لِکُلِّ شَیْءٍ طَالِباً أَلَا وَ إِنَّ طَالِبَهَا یَکْتُبُ "ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ کُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْناهُ فِی إِمامٍ مُبِینٍ".3
از گناهان کوچک بپرهیزید؛ زیرا هر چیزى بازخواست کنندهای دارد. بدانید که بازخواست کننده گناهان (تمامی اعمال جوارحی و جوانحی انسان و آثار آنها را) مینویسد. (چنانکه خداوند میفرماید) "آنچه را از پیش فرستادهاند و تمام آثار آنها را مینویسیم و همهچیز را در کتاب آشکارکنندهای (لوح محفوظ یا نامه اعمال) برشمردهایم ".4
1. کنز الفوائد ؛ ج1 ؛ ص55
2. نهج البلاغة (للصبحی صالح) ؛ ص535
3. سوره یس؛ آیه12
4. الکافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج2 ؛ ص288