مردگانی در میان زندگان!
در نگاه ظاهری، انسان زنده به کسی گفته میشود که دارای حیات طبیعی و جسمانی باشد و انسان مرده بر کسی اطلاق میشود که فاقد چنین حیاتی باشد.
اما در فرهنگ اسلامی، اصطلاح حیات معنایی فراتر از حیات جسمانی دارد. در این اصطلاح، گاه بعضی از انسانها که ظاهراً زنده هستند نیز مرده محسوب میشوند و آنها کسانی هستند که از حیات معنوی و انسانی بیبهره بوده و فاقد خصوصیاتی هستند که آنها را از سایر مخلوقات جدا میکند.
با نگاهی به روایات، بعضی از انسانها به خاطر اوصافی که دارند، مرده محسوب میشوند. ازجمله افرادی با خصوصیات زیر:
1. دروغگو
از امیرالمؤمنین علی علیهالسلام روایتشده که فرمودند:
الکذّاب و المیّت سواء فإنّ فضیلة الحیّ على المیّت الثّقة به فإذا لم یوثق بکلامه بطلت حیاته.1
دروغگو و مرده مثل هم هستند. بدرستى که مزیّت زنده بر مرده این است که مورد اعتماد است. پس هرگاه سخنش قابلاعتماد نباشد، حیاتش هم باطل میشود.
2. کسی که از حیات انسانی و معنوی بیبهره است
رسول خدا صلیالله علیه و آله کسی که از حیات انسانی و معنوی بى بهره است را مرده نامیدند.
لَیْسَ مَنْ مَاتَ فَاسْتَرَاحَ بِمَیْتٍ، إِنَّمَا الْمَیْتُ مَیِّتُ الْأَحْیَاءِ.2
مرده کسی نیست که از غم و اندوه براحتى رسیده و از دنیا رفته است؛ بلکه مرده، مرده زندگان است.
3. دلمرده
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در ضمن توصیف زاهدان میفرمایند:
یَرَوْنَ أَهْلَ الدُّنْیَا یُعَظِّمُونَ مَوْتَ أَجْسَادِهِمْ وَ هُمْ أَشَدُّ إِعْظَاماً لِمَوْتِ قُلُوبِ أَحْیَائِهِم.3
مردم دنیا را مى بینند که مرگ تنهایشان را بزرگ مى پندارند؛ اما آنان مرگ دلهای زندگان را بزرگتر مى شمارند.
4. جاهل
در روایتی دیگر از آن حضرت آمده است که فرمودند:
الجاهل میّت و إن کان حیّا 4
جاهل مرده است و اگرچه زنده (ظاهری) باشد.
5. عالم نما
همچنین آن بزرگوار در ضمن توصیف عالم نمایان فرمودند:
وَ آخَرُ قَدْ تَسَمَّى عَالِماً وَ لَیْسَ بِهِ فَاقْتَبَسَ جَهَائِلَ مِنْ جُهَّالٍ وَ أَضَالِیلَ مِنْ ضُلَّالٍ وَ نَصَبَ لِلنَّاسِ أَشْرَاکاً مِنْ حَبَائِلِ غُرُورٍ وَ قَوْلِ زُورٍ قَدْ حَمَلَ الْکِتَابَ عَلَى آرَائِهِ وَ عَطَفَ الْحَقَّ عَلَى أَهْوَائِهِ یُؤْمِنُ النَّاسَ مِنَ الْعَظَائِمِ وَ یُهَوِّنُ کَبِیرَ الْجَرَائِمِ یَقُولُ أَقِفُ عِنْدَ الشُّبُهَاتِ وَ فِیهَا وَقَعَ وَ یَقُولُ أَعْتَزِلُ الْبِدَعَ وَ بَیْنَهَا اضْطَجَعَ فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَیَوَانٍ لَا یَعْرِفُ بَابَ الْهُدَى فَیَتَّبِعَهُ وَ لَا بَابَ الْعَمَى فَیَصُدَّ عَنْهُ وَ ذَلِکَ مَیِّتُ الْأَحْیَاء.4
کسی که او را دانشمند مینامند، امّا از دانش بى بهره است. یک دسته از نادانى ها را از جمعى نادان فراگرفته، و مطالب گمراهکننده را از گمراهان آموخته و بههمبافته است. دامهایی از فریب و دروغ گسترده، کتاب خدا را به رأى خویش تفسیر میکند، و حقّ را چنانکه دلخواه اوست تعبیر کند. مردم را از گناهان بزرگ ایمن مى سازد و گناهان بزرگ را سبک جلوه مى دهد. ادّعا مى کند از ارتکاب شبهات پرهیز دارد، امّا در آنها غوطه مى خورد. مى گوید: از بدعتها دورم، ولى در آنها غرقشده است. چهره ظاهر او چهره انسان است و قلبش قلب حیوان. نه راه رستگارى را مىشناسد تا در آن راه برود، و نه راه گمراهى را تا از آن بازگردد. چنین کسی، مردهاى است در میان زندگان.
پاورقی:
1. غرر الحکم و درر الکلم ؛ ص119
2. الأمالی (للطوسی) ؛ ص310
3. نهج البلاغة (للصبحی صالح) ؛ ص352
4. غرر الحکم و درر الکلم ؛ ص60
5. نهج البلاغة (للصبحی صالح) ؛ ص119