علل احکام شرعی
مقدمه اول
درباره علل و حکمتهای احکام شریعت دو نظر وجود دارد:
اشاعره معتقدند احکام تابع مصالح و مفاسد نیستند.
معتزله و مشهور شیعه هم معتقدند احکام شریعت دارای علت و حکمت هستند.
فضل بن شاذان از امام رضا علیهالسلام روایت کرده که اگر کسی پرسید: آیا صحیح است که خداوند حکیم بدون علت بندهاش را به انجام کارهایی تکلیف کند؟ به او جواب داده میشود:
«لَا یَجُوزُ ذَلِکَ لِأَنَّهُ حَکِیمٌ غَیْرُ عَابِثٍ وَ لَا جَاهِل»:
نه صحیح نیست. زیرا خداوند حکیم است و جاهل نیست و افعال بیدلیل انجام نمیدهد.
(عیون أخبار الرضا علیهالسلام ، نشر جهان ، ج2 ، ص99)
مقدمه دوم
ما فلسفه این احکام را فیالجمله میشناسیم. ولی نه بهصورت کامل.
در همان روایت قبلی فضل بن شاذان از امام رضا علیهالسلام روایت کرده که اگر کسی پرسید: آیا از علل احکام اطلاع دارید یا نه؟ به او پاسخ داده میشود:
«مِنْهَا مَا نَعْرِفُهُ وَ مِنْهَا مَا لَا نَعْرِفُه»:
بعضی از آن علتها را میشناسیم و بعضی دیگر را نمیشناسیم.
مقدمه سوم
ما در بین عقلا ممنوعات مختلفی داریم. خود اینها را هم میتوانیم در شریعت تطبیق بدهیم.
در نظام اجتماعی وقتی چیزی ممنوع میشود میتواند معمول عوامل متعددی باشد:
الف) وجود مفسده : مثل خوردن شراب. چون انسانیت انسان که به عقل است را از بین میبرد.
ب) ذاتاً مفسده ندارند، ولی زمینه را برای مفسده آماده میکنند. مثلاً دکتر میگوید فلان چیز فشارخون را پایین میآورد.
نگاه به نامحرم هم اینگونه است. انسان محدود است؛ هم نگاهش، هم سهمش و هم حرکاتش. نگاه آلوده نشان میدهد انسان محدودیت را قبول ندارد. درحالیکه ذاتاً محدود است.
نگاهی که فتنه و ریبه داشته باشد، غیرازاین که مفسده ذاتی دارد، زمینهساز گناهان زیادی است. گاهی یک نگاه حرام خانوادهای را متلاشی کرده است.
یا اینکه خوردن یک قطره شراب هم حرام است. یک قطره که مست نمیکند. ولی چون زمینه را برای قطرات دیگر فراهم میکند، تحریم شده است.
یا مثل مطالعه کتب گمراهکننده و همنشینی با انسانهای گمراه. این تحریم بدین خاطر است که زمینه گناه فراهم نشود.
این محدودیتها به این خاطر است که خداوند روح انسان را کاملاً میشناسد و از تأثیرات اعمال بر آن خبر دارد.
ج) بعضی چیزها هستند که نه خودشان مفسده دارند و نه زمینهساز مفاسد دیگرند. ولی با یک مصلحت تزاحم دارد.
مثلاً بچه را سر ظهر نمیگذارند پفک بخورد. چون اشتهایش کور میشود.
مثال این مورد موسیقی است. خدا میخواهد انسان نیازهای خود را از او خواسته و در مشکلات سراغ او برود. انسان به هر جا نظر میافکند نیازش برآورده نمیشود. یا اگر تأمین شود بهصورت ناقص و موقت است. موسیقی مسکن است نه درمانگر. علاوه براین توجه انسان را از ماوراء قطع میکند. لذا چون اشتهای انسان را نسبت به معنویات کم میکند ممنوع شده است.
فلسفه احکام
بابیان این مقدمات به این نتیجه میرسیم که موارد زیر میتوانند جزء حکمتهای احکام الهی باشند:
1. وجود مصلحت ذاتی در واجبات و مستحبات، و وجود مفسده ذاتی در محرمات و مکروهات.
به این معنا که انجام واجبات و مستحبات بهخودیخود دارای مصلحت است و ارتکاب محرمات و مکروهات بهخودیخود دارای مفسده هستند.
2. زمینهسازی امتثال این احکام برای رسیدن به مصالح و دور شدن از مفاسد.
بدین معنی که هرچند شاید خود این واجبات مصلحت نداشته باشند، ولی انجام آنها وسیلهای میشود برای رسیدن به مصلحتهای مربوطه. همچنین هرچند شاید خود محرمات مفسده نداشته باشند ولی ارتکاب آنها زمینهای میشود برای وقوع در مفاسد.
3. تزاحم عمل تحریم شده با بعضی از مصلحتها.
طوری که با انجام ندادن واجبات و مرتکب شدن محرمات، مصلحتی که لازم است از دست میرود.
با این توضیح که:
خداوند در انسان تمایلات و طبیعتهای مختلف و متعددی را قرار داده است.
همه این طبیعتها هدفی دارند و هیچکدام بیهوده خلق نشدهاند.
از طرف دیگر نیازهایی در انسان وجود دارد که از طریق همین طبایع و تمایلات تأمین میشود.
حال میگوییم بعضی احکام الهی برای مدیریت این نیازها و مشخص کردن بهترین راه تأمین آنها وضعشدهاند. طوری که بین نیازهای انسان تزاحم پیش نیاید. بلکه انسان در چارچوب معینی به تمام نیازهایش پاسخ دهد.
خداوند حکیم با وضع شرایع و احکام درصدد برآورده کردن این امر مهم است.
بهعنوان مثال انسان دارای غریزه جنسی است. وجود این غریزه هم در انسان بیهوده نیست. بلکه وسیلهای است برای استمرار نسل بشر، رسیدن به آرامش و تشکیل زندگی مشترک برای تربیت خود و فرزندان.
درعینحال تأمین نسنجیده این نیاز باعث میشود که نیازهای دیگر انسان مورد غفلت قرارگرفته و آنطور که بایدوشاید تأمین نشوند. لذا خداوند محدودیتهای را برای ارضاء غریزه جنسی قرار داده است. مثلاً راه تأمین آن را به ازدواج محدود کرده است. تا هم نیاز او برطرف شود و هم اینکه زن و مرد با پیوند زناشویی تلاطم روحی خود را به ساحل آرامش برسانند و همچنین در سایه این پیوند تولید نسل نموده و فرزند پروری نمایند.
نمونه دیگر این احکام، تحریم نگاههای آلوده و هوسانگیز به نامحرم است.
نیازهای انسان باید با راههای تأمین آن تناسب داشته باشد. بهاصطلاح عرضه باید با تقاضا برابر باشد.
وقتی این قانون رعایت نشود، باعث میشود که یک سری نیازهای کاذب در درون انسان شکل بگیرد.
از طرف دیگر به خاطر محدودیتهایی که وجود دارد انسان نمیتوان به این نیازها پاسخ دهد.
مثلاً انسان در اثر چشمچرانی و تخیلات هوس آمیز تمایل پیدا میکند با افراد متعددی رابطه جنسی داشته باشد. ولی به خاطر حریمهایی که وجود دارد نمیتواند به این نیازهای تحمیلی پاسخ دهد.
این مسئله منجر به دو آسیب میشود:
یا به این نیازها سرکوفت میزند و بهاصطلاح سرخورده شده و شکست روحی میخورد. و این تبعات منفی متعددی به دنبال دارد.
و یا اینکه درصدد شکستن حریمهای اخلاقی و اجتماعی برآمده و خود را در آلوده به گناهان و بیاخلاقیها میکند.
علاوه بر اینکه همانطور که گفتیم با تمرکز بر این غریزه، از تأمین نیازهایی چون کمال طلبی و داشتن خلقیات والای معنوی و انسانی بازمیماند.