نشانی از امام غائب
امام زمان علیهالسلام غایب است؛ ولی غیبت او به معنی عدم حضورش نیست؛ بلکه به معنی عدم ظهور است.
امام غائب در میان امت حاضر است؛ ولی ظاهر نیست تا هرکسی بتواند ایشان را مشاهده کند.
چهبسا بارها درجایی بودهایم که امام علیهالسلام در آنجا حضور دارند، ولی نتوانستهایم آن حضرت را مشاهده کنیم.
گفتم که روی خوبت از من چرا نهان است
گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیانست
گفتم که از که پرسم جانا نشان کویت
گفتا نشان چه پرسی آن کوی بی نشانست 1
گفتم بکام وصلت خواهم رسید روزی
گفتا که نیک بنگر شاید رسیده باشی 2
امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السّلام در ضمن فرمایشاتی که دربارۀ دوران غیبت حضرت مهدی علیهالسلام داشتند، فرمودند:
فَوَ رَبِّ عَلِیٍّ إِنَّ حُجَّتَهَا عَلَیْهَا قَائِمَةٌ مَاشِیَةٌ فِی طُرُقِهَا دَاخِلَةٌ فِی دُورِهَا وَ قُصُورِهَا جَوَّالَةٌ فِی شَرْقِ هَذِهِ الْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا تَسْمَعُ الْکَلَامَ وَ تُسَلِّم عَلَى الْجَمَاعَةِ تَرَى وَ لَا تُرَى إِلَى الْوَقْتِ وَ الْوَعْدِ وَ نِدَاءِ الْمُنَادِی مِنَ السَّمَاءِ أَلَا ذَلِکَ یَوْمٌ فِیهِ سُرُورُ وُلْدِ عَلِیٍّ وَ شِیعَتِهِ.3
به پروردگار علی سوگند که (همان وقت که مردم در غیبت مهدی علیهالسلام دچار سرگردانی میشوند) حجّت امّت بر پا است؛ در کوچه هایش رفتوآمد میکند؛ به خانه ها و کاخهایشان داخل مى شود؛ در شرق و غرب این زمین میگردد؛ سخن مردم را میشنود و بر جماعتشان سلام میکند؛ او آنها را مى بیند ولی دیده نمى شود؛ تا وقت و وعده ای که فرابرسد و منادى از آسمان ندا دهد: "آگاه باشید که امروز روز شادى فرزندان و شیعیان علی است".
ولی در این میان افرادی هستند که با تزکیه نفوس خویش، توفیق زیارت و مشاهده حضرت شامل حالشان شده است. هرچند این تشرفات نیز بر اساس مصلحت الهی است و تا خدا نخواهد - ولو انسان مقام والایی داشته باشد - نمیتواند به خدمت امام زمان علیهالسلام برسد.
حکایت زیر ماجرای تشرف مرحوم علامه حلی یکی از علمای بزرگ شیعه است.
شب جمعه که فرامیرسید بوی تربت مقدس اباعبدالله الحسین علیهالسلام و عشق زیارت حضرتش، علامه را بیتاب میکرد و از حله به کربلا میکشاند. ازاینرو هر هفته روزهای پنجشنبه به زیارت مولا و آقایش میشتافت. در یکی از هفتهها که بهتنهایی در حال حرکت بود شخصی همراه وی به راه افتاد و با یکدیگر مشغول صحبت شدند.
در ضمن صحبت برای علامه معلوم شد که این شخص مرد فاضلی است و تبحر خاصی در علوم دارد. از این نظر مشکلاتی را که در علوم مختلف برایش پیش آمده بود از آن شخص پرسید و او به همه پاسخ گفت تا اینکه بحث در یک مسئله فقهی واقع شد و آن شخص فتوایی داد که علامه منکر آن شد و گفت: دلیل و حدیثی بر طبق این فتوا نداریم! آن شخص گفت: شیخ طوسی در کتاب تهذیب، در فلان صفحه و سطر حدیثی را دراین باره ذکر کرده است! علامه در حیرت شد که راستی این شخص کیست! از او پرسید آیا در این زمان که غیبت کبراست میتوان حضرت صاحبالامر (عج) را دید؟ در این هنگام عصا از دست علامه افتاد و آن شخص خم شد و عصا را از زمین برداشت و در دست علامه گذاشت و فرمود: "چگونه صاحبالزمان را نمیتوان دید و حال آنکه دست او در دست تو است"! علامه بیاختیار خود را در مقابل پای آن حضرت انداخت و بیهوش شد.
وقتی به هوش آمد کسی را ندید. پس از بازگشت به حله به کتاب تهذیب مراجعه کرد و آن حدیث را در همان صفحه و سطر که آن حضرت فرموده بود پیدا کرد و به خط خود در حاشیه آن نوشت: این حدیثی است که حضرت صاحبالامر (عج) به آن خبر داد و به آن راهنمایی کرد.
یکی از دانشمندان مینویسد: من آن کتاب را دیدم و در حاشیه آن حدیث، خط علامه حلی را نیز مشاهده کردم.4
پاورقی:
1. دیوان اشعار مرحوم فیض کاشانی ؛ غزل شماره 96
2. همان منبع ؛ غزل شماره 907
3. الغیبة (نعمانی) ؛ ص142
4. گلشن ابرار، ج 1، ص 146
مطالب مرتبط: