اسیری که نباید آزادش کرد!
هر شخص در درون خود اسراری دارد.
بازگو کردن راز درونی به دیگران شاید دل انسان را خالی کند، همدمی برای او پیدا کند، راهحلی برای مشکلش پیدا کند؛ ولی فاش کردن بعضی از آنها برایش گران تمام میشود.
بعضی وقتها انسان عیب و مشکلی دارد که نباید دیگران از آن باخبر شوند. ولی آن را به کسی میگوید که محرم اسرار نیست و بهاصطلاح حرف دردهانش نمیماند. این موقع است که انسان زندگی خود را با دلهره سپری میکند که مبادا آن شخص راز او را فاش کرده و آبرویش را ببرد.
حتی اگر آن شخص راز انسان را به دیگران فاش نکند، اطلاع پیدا کردن همان یک شخص بهتنهایی برای استخفاف و پایمال شدن عزتنفس او کافی است. چراکه چهبسا با هر بار دیدن او از گفتن رازش به او پشیمان شده و ناراحت شود.
امیرالمؤمنین علیهالسلام تعبیر زیبایی برای راز بیان فرمودهاند.
آن بزرگوار راز را شبیه اسیر کردهاند که نباید آن را آزاد کرد. و الا این راز است که او را به اسارت خواهد گرفت.
سِرُّکَ أَسِیرُکَ فإن أَفْشَیْتَهُ صِرْتَ أَسِیرَهُ
سرّ تو اسیر تو است. پس اگر آن را فاش کنى تو اسیر او مى گردى.
(غررالحکم و دررالکلم ؛ ص403)