یک سند تاریخی مبنی بر مظلومیت شیعیان در عصر خلافت متوکل
عصر خلافت متوکل عباسی که مصادف با امامت امام هادی النقی علیهالسلام بود، دورانی بود که شیعیان شدیدترین شکنجهها و سختگیریها را از سوی دستگاه ظلم و طاغوت متحمل میشدند.
محقق و تاریخنگار شهیر جناب حجتالاسلاموالمسلمین مهدی پیشوایی در کتاب وزین "سیرۀ پیشوایان" (ص595) یک سند تاریخی میآورد دال بر اینکه شیعیان و سادات چقدر توسط عباسیان و متوکل مورد ظلم و سختگیری قرار میگرفتند.
ایشان از قول "ابوبکر خوارزم" نویسنده بزرگ عصر آلبویه (متوفى 383یا393)، مینویسد (با اندکی تصرف در متن):
پیشوایى از پیشوایان هدایت و سیدى از سادات خاندان نبوت از دنیا میرود، کسى جنازه او را تشییع نمیکند و قبر او گچ کارى نمیشود، اما چون دلقک و مسخرهای و بازیگرى از آل عباس بمیرد، تمام عدول (عدول دارالقضاء) و قاضیان در تشییعجنازه او حاضر میشوند و قائدان و والیان براى او مجلس عزادارى به پا میدارند!
دهریان و سوفسطائیان از شرّ ایشان (آل عباس) دراماناند؛ لیکن آنها هرکس را شیعه بدانند، به قتل میرسانند.
هرکس نام پسرش را "على" گذارد، خونش را میریزند.
شاعر شیعه چون در مناقب وصى و معجزات نبى شعر بگوید، زبانش را میبرند و دیوانش را پاره میکنند.
هارون، پسر خیزران (مقصود واثق خلیفه است) و جعفر متوکل در صورتى به کسى عطا میکردند و بخشش مینمودند که به آل ابیطالب دشنام گوید.
مدت هزار ماه در منبرها به امیرالمؤمنین ناسزا گفتند (مقصود مدت حکومت بنیامیه است)
علویان را از یک وعده خوراک منع میکنند، درحالیکه خراج مصر و اهواز و صدقات حرمین شریفین و حجاز به مصرف مطربان و آوازخوانان میرسد.
متوکل عباسى دوازده هزار کنیز داشت! اما سیدى از سادات اهلبیت، فقط یک کنیز (خدمتکار) زنگى یا سندى دارا بود.
اموال خالص و پاکیزه خراج، به دلقکها و مهمانیهای مربوط به ختنه اطفال، به سگبازان و بوزینه داران، به مخارق و علویه خنیاگر و به زرزر و عمرو بن بانه بازیگر، منحصر شده است!
یک وعده خوراک و یک جرعه آب را از اولاد فاطمه (سلامالله علیها) دریغ میدارند.
قومى که خمس بر آنان حلال و صدقه حرام است و گرامى داشتن و دوستى نسبت به ایشان واجب است، از فقر، مُشرِف به هلاک هستند؛
یکى شمشیر خود را گرو میگذارد و دیگرى جامهاش را میفروشد.
آنان گناهى ندارند جز اینکه جدشان نبى و پدرشان وصى و مادرشان فاطمه و مادر مادرشان خدیجه و مذهبشان ایمان به خدا و راهنمایشان قرآن است...
برای مطالعه بیشتر:
سیره پیشوایان؛ مهدی پیشوایی؛ ص587
مطالب مرتبط: