حکایت دنیا ...
فرش دستدومی در مغازه سمساری را در نظر بگیرید...
این فرش مال منزلی بود که زن خانه مدام به شوهرش نق میزد که «از این فرش خسته شدم؛ ازش بدم میاد؛ از مد افتاده؛ اینو ببر بفروش، یکی نوشو بخر»!
ولی این فرش آرزوی زنی شده که به شوهرش میگوید: «مرد! اگه بتوانی یه فرش دستدوم بخری تا بچهها روش راحت بنشینند خیلی خوب میشه»؛ و وقتی شوهرش آن فرش را میخرد، کلی از او تشکر میکند!
فرش همان فرش است؛ ولی آینه دق یکی شده و آرزوی دیگری!
حکایت دنیا و متاعش نیز چنین است…
یکی دنیا را به دیده هدف و مقصود نهایی می گرد و کمترین ناملایمات را تحمل نمیکند.
ولی دیگری آن را وسیله زندگی چندروزه برای کسب سعادت اخروی میداند؛ بر سختیهایش صبر میکند؛ و بر کمبودها و کاستیهایش قانع میشود.
و چه حکیمانه فرمودند امام صادق علیهالسلام که:
مَن أصبَحَ وأمسى والدنیا أکبَرُ
هَمِّهِ جَعَلَ اللّه ُ تعالى الفَقرَ بینَ عَینَیهِ وشَتَّتَ أمرَهُ ولم یَنَلْ
مِن الدنیا إلّا ما قَسَمَ اللّه ُ له، ومَن أصبَحَ وأمسى والآخرةُ أکبَرُ هَمِّهِ
جَعَلَ اللّه ُ الغِنى فی قلبِهِ وجَمَعَ لَهُ أمرَهُ.1
کسى که شب و روز بزرگترین همّ و
غمش دنیا باشد، خداوند متعال فقر را در برابر چشمانش قرار دهد و کارش را پریشان
سازد و از دنیا جز به آنچه خداوند قسمتش کرده است نرسد؛
و کسی که شب و روز بزرگترین همّ و غمش آخرت باشد خداوند متعال دلش را بینیاز گرداند و کارش را سامان دهد.
پینوشت:
1. کافی، ج ۲، ص ۳۱۹