ماجرای عجیب مرگ حضرت سلیمان علیهالسلام
مرگ واقعیتی است که گریز از آن ممکن نیست. از فقیرترین مردم گرفته تا پادشاهان، از انسانهای بیایمان گرفته تا انسانهای باایمان و از طواغیت گرفته تا انبیاء و اولیاء الهی، همگی تسلیم اجل الهی خواهند شد.
شاید به همین خاطر است که رسول خدا صلیالله علیه وآله فرمود: «کَفَى بِالْمَوْتِ وَاعِظا»1 (مرگ بهترین واعظ است). اگر انسان توجه داشته باشد که توقفش در این دنیا همیشگی نیست؛ اگر باور داشته باشد که بزرگترین انسانها هم در این دنیا ماندنی نشدند؛ و اگر بداند که هرلحظه باید آماده مرگ بوده و توشهی آخرت و سعادت خود را باید قبل از فرارسیدن مرگ آماده کند، مراقب افکار و اعمال خود خواهد شد.
خداوند در قرآن کریم جریان مرگ حضرت سلیمان علی نبینا وآله و علیهالسلام را نقل میکند تا بگوید پیامبر با آن عظمت و حکمرانى با آن قدرت و ابهت، چگونه بهآسانی جان به جانآفرین سپرد و حتى پیش از آنکه تن او در بستر آرام گیرد مرگ به سراغش آمد:
«فَلَمَّا قَضَیْنَا عَلَیْهِ الْمَوْتَ مَا دَلهَُمْ عَلىَ مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْکُلُ مِنسَأَتَهُ ...»2
بعدازآنکه مرگ را بر سلیمان مقرّر داشتیم، کسى جنیان را از مرگ وى باخبر نکرد، مگر موریانهی زمین که عصای او را خورد و او به زمین افتاد...
از تعبیر آیه فوق و همچنین روایات متعدد استفاده مىشود به هنگامیکه مرگ سلیمان فرارسید ایستاده بود و بر عصاى خود تکیه کرده بود؛ ناگهان مرگ گریبانش را گرفت و روح از بدنش پرواز کرد. او در همان حال مدتى سر پا ماند تا اینکه موریانه که قرآن از آن به دَابَّةُ الْأَرْضِ (جنبنده زمین) تعبیر کرده عصاى او را خورد و تعادل خود را از دست داد و روى زمین افتاد و مردم از مرگ او آگاه شدند.3
از امام صادق علیهالسلام روایتشده که دربارهی کیفیت مرگ حضرت سلیمان علیهالسلام فرمودند:
«أَمَرَ سُلَیْمَانُ بْنُ دَاوُدَ الْجِنَّ فَصَنَعُوا لَهُ قُبَّةً مِنْ قَوَارِیرَ فَبَیْنَمَا هُوَ مُتَّکِئٌ عَلَى عَصَاهُ فِی الْقُبَّةِ یَنْظُرُ إِلَى الْجِنِّ کَیْفَ یَعْمَلُونَ وَ هُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْهِ إِذْ حَانَتْ مِنْهُ الْتِفَاتَةٌ فَإِذَا رَجُلٌ مَعَهُ فِی الْقُبَّةِ قَالَ مَنْ أَنْتَ قَالَ أَنَا الَّذِی لَا أَقْبَلُ الرِّشَا وَ لَا أَهَابُ الْمُلُوکَ أَنَا ملکالموت فَقَبَضَهُ وَ هُوَ قَائِمٌ مُتَّکِئٌ عَلَى عَصَاهُ فِی الْقُبَّةِ وَ الْجِنُّ یَنْظُرُونَ إِلَیْهِ»
حضرت سلیمان به جنیان امر فرموده بود که برایش قصرى از شیشههاى بلور بسازند، درحالیکه آنها سرگرم ساختن آن بودند حضرت در قصر بر عصاى خود تکیه داده و به آنها مىنگریست که چگونه آن را مىسازند و دیوان نیز ... او را نگاه مىکردند؛ ناگهان مردى در قبّه ظاهر گردید، سلیمان فرمود: کیستى؟ آن مرد گفت: من کسى هستم که رشوه از کسى نمىپذیرم و از ملوک و سلاطین ترس و وحشتى ندارم؛ من ملکالموت هستم. پس بدون درنگ درحالیکه سلیمان ایستاده و بر عصایش تکیه داشت و اجنه او را مىنگریستند، روحش را قبض کرد.
سپس امام علیهالسلام فرمودند:
«فَمَکَثُوا سَنَةً یَدْأَبُونَ لَهُ حَتَّى بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْأَرَضَةَ فَأَکَلَتْ مِنْسَأَتَهُ وَ هِیَ الْعَصَا ...»4
اجنه یک سال درنگ نموده و در طول این مدّت براى او زحمت کشیدند وقتیکه خداوند عزوجل موریانه را فرستاد و آن حیوان عصاى سلیمان را خورد ...
پینوشت:
2. سورۀ سبا، آیه 14
3. تفسیر نمونه، ج18، ص 42
4. علل الشرائع؛ ج 1؛ ص 74