نمونههایی از خرافهپرستی مردم زمان جاهلیت
یکی از مهمترین خدمات اسلام، مبارزه با جهل و خرافهپرستی بود.
برای اینکه بدانیم مردم زمان قبل از اسلام تا چه اندازه دچار جهل و خرافه بودند، بهتر است تاریخ زمان جاهلیت را مطالعه کنیم.
حضرت آیةالله سبحانی در کتاب «فروغ ابدیت»، نمونههایی از خرافهپرستی مردم شبه جزیره عرب در زمان قبل از اسلام را به نقل از کتب تاریخی بیان کرده است.
برای نمونه ده مورد از این خرافات را از این کتاب وزین ذکر میکنیم:1
1. برای نزول باران، چوبهایی را از درختی به نام «سلع» و درخت زودسوز دیگری، به نام «عشر» گرد میآوردند و آنها را به دم گاو بسته، گاو را تا بالای کوه میراندند. سپس چوبها را آتش زده، به جهت وجود مواد محترقه در چوبهای «عشر» شعلههای آتش از آنها بلند میشد و گاو براثر سوختگی شروع به دویدن و اضطراب و نعره زدن میکرد و آنان این عمل ناجوانمردانه را، نوعی تقلید و تشبیه به رعد و برف آسمانی انجام میدادند. شعلههای آتش را بهجای برق و نعره گاو را بهجای رعد، محسوب میداشتند و این عمل را در بارش مؤثر میدانستند.
2. اگر گاو ماده آب نمیخورد، گاو نر را میزدند. آنان تصور میکردند که علّت امتناع، همان وجود دیوها است که در میان شاخهای گاو نر جا گرفتهاند و نمیگذارند گاوهای ماده آب بنوشند و برای راندن دیوها به سروصورت گاوهای نر میزدند.
3. اگر مرد بزرگی فوت میکرد، شتری را در کنار قبرش در میان گودالی حبس میکردند و آبوعلف به آن نمیدادند که بمیرد تا متوفی روز رستاخیز بر آن سوار شود و پیاده محشور نگردد.
4. اگر علائم جنون در کسی ظاهر میگردید، برای راندن ارواح خبیثه به کثافات پناه برده، کهنه آلوده و استخوان مردگان را به گردنش میآویختند
5. برای اینکه بچه آنها دیوزده نشود، دندان روباه و گربه را به نخی بسته و به گردن بچهها میانداختند.
6. اگر بیماری شخصی ادامه مییافت، تصور میکردند که بیمار، حیوانی را مانند مار و غیره- که متعلق به دیوها است- کشته است. برای پوزش خواستن از دیوها، مجسمههایی از گل بهصورت شتر درست کرده و جو، گندم و خرما بر آن حمل کرده، در برابر سوراخ کوه میگذاشتند و فردا به همانجا بازمیگشتند. اگر میدیدند که بارها دستخورده است، آن را نشانه قبولی هدایا دانسته و میگفتند که بیمار خوب خواهد شد و در غیر این صورت، معتقد بودند که چون هدیه ناچیز بوده، لذا دیوها آن را قبول نکردهاند.
7. موقعی که وارد دهی میشدند و از بیماری وبا یا دیو میترسیدند، برای رفع ترس در برابر دروازه روستا، ده بار صدای الاغ میدادند و گاهی این کار با آویختن استخوان روباه به گردن همراه بود.
8. موقع مسافرت که از خیانت زنان خود میترسیدند، برای کسب اطمینان نخی را بر ساقه و یا شاخه درختی میبستند، موقع بازگشت اگر نخ به حال خود باقی بود، مطمئن میشدند که زن آنها خیانت نکرده است و اگر باز، یا مفقود میشد زن را به خیانت متهم میساختند.
9. اگر دندان فرزند آنان میافتاد، آن را با دو انگشت بهطرف آفتاب پرتاب کرده و میگفتند: آفتاب! دندانی بهتر از این بده.
10. زنی که بچهاش نمیماند، اگر هفت بار بر کشته مرد بزرگی قدم میگذاشت، معتقد بودند که بچهاش باقی میماند.
حال میخواهیم بدانیم اسلام چگونه با این خرافات مبارزه کرد؟
برای نمونه، رسول اکرم صلیالله علیه و آله و سلم برای مقابله با آزار حیوانات، حقوق حیوان را چنین بیان کردند:
«هر حیوان سواری بر صاحب خود شش حق دارد: 1. در هر منزلی فرود آمد، آن را علوفه دهد. 2. اگر از آبی میگذرد، آن را بر حیوان عرضه بدارد. 3. بر صورت او تازیانه نزند. 4. موقع سخن گفتن طولانی، بر پشت آن قرار نگیرد. 5. بار زیادتر از توانایی بر آن حمل نکند. 6. حیوان را به پیمودن راهی وادار نکند که از توانایی آن بیرون است»
یا مثلاً هنگامیکه عدهای از اعراب بیابانی با آویزه جادویی و قلادههایی که در آنها سنگها و استخوانها به بند کشیده میشد، بیماران خود را معالجه میکردند، خدمت رسول خدا صلیالله علیه و آله و سلم شرف یاب شدند و درباره مداوا با گیاهان و داروهای طبی پرسیدند، رسول اکرم فرمود: لازم است بر هر فرد بیمار سراغ دارو رود، زیرا خدایی که درد آفریده، دارو نیز آفریده است.2
پی نوشت:
1. برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به کتاب «فروغ ابدیت»، نوشته حضرت آیةالله سبحانی، از صفحه 54 الی 62
2. همان منبع، ص 61