علی علیهالسلام برادر خویش را چنین توصیف میکند
رفیق هر انسان تأثیر غیرقابلانکاری در او دارد. تا جایی که گفتهاند:
«تو اول بگو با کیان دوستی - من آن گه بگویم که تو کیستی»
به همین خاطر لازم است که در انتخاب دوست و رفیق خویش، نهایت دقت را بنماییم.
جالب است بدانیم که پیشوای مؤمنان حضرت علی علیهالسلام چه کسی را برای رفاقت برگزیده بودند.
آن حضرت در فرمایشی نورانی، برادر دینی خویش را با این صفات توصیف میکند:
«کَانَ لِی فِیمَا مَضَى أَخٌ فِی اللَّهِ»
در گذشته یک برادر خدایى (و دینى) داشتم (که توصیفش چنین بود):
«کَانَ یُعْظِمُهُ فِی عَیْنِی صِغَرُ الدُّنْیَا فِی عَیْنِهِ»
آنچه او را در نظرم بزرگ جلوه مىداد، کوچکى دنیا در نظر او بود.
«وَ کَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ فَلَا یَشْتَهِی مَا لَا یَجِدُ وَ لَا یُکْثِرُ إِذَا وَجَدَ»
او از تحت حکومت شکمش خارج شده بود؛ لذا به آنچه را اشتها و خواهشی نداشت و از آنچه مىیافت زیاد مصرف نمىکرد.
«وَ کَانَ أَکْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً فَإِنْ قَالَ بَذَّ الْقَائِلِینَ وَ نَقَعَ غَلِیلَ السَّائِلِینَ»
اکثر اوقات زندگیاش ساکت بود؛ لذا اگر سخن مىگفت بر گویندگان چیره بود و عطش پرسشکنندگان را فرومینشاند.
«وَ کَانَ ضَعِیفاً مُسْتَضْعَفاً فَإِنْ جَاءَ الْجِدُّ فَهُوَ لَیْثُ غَابٍ وَ صِلُّ وَادٍ»
(در اثر عبادت و روزه، دارای جسمی) ضعیف بود و (به خاطر تواضع در برابر دیگران) مستضعف مینمود؛ ولی اگر کارى جدى بمیان مىآمد همچون شیر بیشه مىخروشید و مانند مار بیابانى به حرکت مىآمد.
«لَا یُدْلِی بِحُجَّةٍ حَتَّى یَأْتِیَ قَاضِیاً»
پیش از حضور در محکمۀ قضاوت، دلیل اقامه نمىکرد.
«وَ کَانَ لَا یَلُومُ أَحَداً عَلَى مَا یَجِدُ الْعُذْرَ فِی مِثْلِهِ حَتَّى یَسْمَعَ اعْتِذَارَهُ»
هیچکس را نسبت به کارش - در آنجا که امکان داشت عذرى داشته باشد- قبل از استماع عذرش ملامت نمىنمود.
«وَ کَانَ لَا یَشْکُو وَجَعاً إِلَّا عِنْدَ بُرْئِهِ»
از هیچ دردى جز هنگام بهبودى شکایت نمىکرد.
«وَ کَانَ یَقُولُ مَا یَفْعَلُ وَ لَا یَقُولُ مَا لَا یَفْعَلُ»
سخنى را مىگفت که خود انجام مىداد و چیزى که عمل نمىکرد نمىگفت.
«وَ کَانَ إِذَا غُلِبَ عَلَى الْکَلَامِ لَمْ یُغْلَبْ عَلَى السُّکُوتِ وَ کَانَ عَلَى مَا یَسْمَعُ أَحْرَصَ مِنْهُ عَلَى أَنْ یَتَکَلَّمَ»
اگر در سخن گفتن مغلوب مىشد در سکوت کردن کسى بر او غلبه نمىیافت و بر شنیدن حریصتر بود تا سخن گفتن.
«وَ کَانَ إِذَا بَدَهَهُ أَمْرَانِ یَنْظُرُ أَیُّهُمَا أَقْرَبُ إِلَى الْهَوَى فَیُخَالِفُهُ»
هرگاه دو کار برایش پیش مىآمد مىاندیشید که کدام به هوا و هوس نزدیکتر است؛ پس با آن مخالفت مىورزید.
«فَعَلَیْکُمْ بِهَذِهِ الْخَلَائِقِ فَالْزَمُوهَا وَ تَنَافَسُوا فِیهَا فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِیعُوهَا فَاعْلَمُوا أَنَّ أَخْذَ الْقَلِیلِ خَیْرٌ مِنْ تَرْکِ الْکَثِیر»[1]
بر شما باد به داشتن این اخلاق نیک؛ از یکدیگر در داشتن آنها سبقت گیرید و اگر قدرت انجام همه آنها را ندارید، بدانید انجام کمى از آن بهتر از ترک بسیار است.