پاسخ قرآن به کسانی که نزول وحی بر بشر و رسالت او را انکار میکردند
*وَ ما مَنَعَ النَّاسَ أَنْ یُؤْمِنُوا إِذْ جاءَهُمُ الْهُدى إِلاَّ أَنْ قالُوا أَ بَعَثَ الله بَشَراً رَسُولاً* قُلْ لَوْ کانَ فِی الْأَرْضِ مَلائِکَةٌ یَمْشُونَ مُطْمَئِنِّینَ لَنَزَّلْنا عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ مَلَکاً رَسُولاً*[1]
در این آیه یکی از بهانههای مشرکین برای انکار رسالت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را بیان میکند که میگفتند:
«تو مانند ما یک بشر هستی و یک بشر نمیتواند رسول پروردگار باشد».
براساس این آیه رسول خدا صلیاللهعلیهوآله مأمور میشود تا به مشرکین چنین پاسخ دهد که:
«اگر برفرض ملائکهای در زمین ساکن بودند، بر آن ملائکه نیز فرشتۀ دیگری از آسمان بهعنوان رسول نازل میکردیم».
برای این آیه دو تفسیر مختلف ذکر شده که براساس هر تفسیر نحوۀ اثبات رسالت تفاوت میکند:
تفسیر اول: خداوند خواسته تا انسانها را هدایت کند و این هدایت هم تنها از طریق نزول وحی توسط فرشته صورت میگیرد نه از پیش خود انسانها؛ زیرا این خصوصیت زندگی مادی است که تنها راه هدایت انسان در آن نزول وحی بهواسطۀ فرشته است؛ بهطوریکه حتی اگر ملائکه نیز بر زمین نازل شده و زندگی مادی داشتند برای هدایت آنها چارهای جز نزول ملائکه از آسمان نبود. از طرف دیگر در میان انسانها فقط برخی از آنها استعداد دریافت وحی را دارند که عبارتند از انبیاء برگزیدگان خداوند.[2] حال که غرض خداوند هدایت انسانها از طریق نزول وحی است، هیچ استبعادی ندارد که این کار را با نازل کردن وحی بر پیامبرش محقق کند.
تفسیر دوم: از یکسو مهمترین بخش تبلیغى پیامبر الگو بودن او است و این تنها درصورتى ممکن است که داراى همان غرائز و احساسات و همان ساختمان جسمى و روحى باشد؛ وگرنه پاکى فرشتهاى که نه نیاز به مسکن و لباس و غذا و نه سایر غرائز انسانى در آن موجود است، هیچگاه نمىتواند سرمشقى براى انسانها باشد.[3] پس استبعاد مشرکین مبنی بر عدم امکان نزول وحی بر بشر موجه نیست.