نتیجۀ راضی بودن به بقاء ظالمین
گاهی شنیده میشود که بعضی از متدینین، به انقلاب اسلامی و نهضت امام خمینی (ره) چنین ایراد میگیرند که: «چه ضرورتی داشت که رژیم سابق برچیده شود و نظام جمهوری اسلامی جایگزین آن شود؟! آیا بهتر نبود علماء، مراجع و سایر متدینین مشغول کسوت خود بودند و فقط تذکرات و پیشنهادات خود را به عوامل حکومت ابلاغ میکردند»؟!
علاوه بر پاسخ های محکمی که در جای خود به این اشکال داده شده است، یکی از پاسخهای اشکال فوق این است که خداوند هرگز راضی نیست که انسان به باقی ماندن ظالمین و حکومت آنان رضایت داشته باشد.
اگر اعتقاد داریم که رژیم سابق را ظالم بود و بسیاری از مدیریتها و اعمال آن خلاف شرع بود، نباید به بقاء آن نیز راضی میبودیم. این مطلب را از حکایتی که در ادامه میآید و حدیث امام کاظم علیهالسلام که در آن آمده است میتوان فهمید:
«صَفْوَان بن مِهْرَان جَمَّال» میگوید: نزد امام کاظم علیه السلام رفتم.
آن حضرت به من فرمود: اى صفوان هر چیز تو زیبا و نیک است مگر یکى.
عرض کردم: قربانت شوم؛ کدام خصلت من نیک نیست؟
حضرت فرمود: کرایه دادن شترانت به این مرد (هارون الرشید).
عرض کردم: به خدا سوگند، من شترانم را براى خوشگذرانى و خودنمائى و شکار و بازیگرى کرایه ندادم؛ بلکه براى رفتن به مکه کرایه دادهام و خودم هم متصدى آن نیستم و غلامانم را با او میفرستم.
حضرت فرمود: اى صفوان آیا کرایه تو بر عهده آنها نیست؟
عرض کردم: چرا قربانت شوم.
فرمود: آیا میخواهى آنان زنده بمانند تا کرایه تو را بدهند؟
عرض کردم: آرى.
حضرت فرمود: «فَمَنْ أَحَبَ بَقَاءَهُمْ فَهُوَ مِنْهُمْ وَ مَنْ کَانَ مِنْهُمْ کَانَ وَرَدَ النَّارَ» (هرکس ماندن آنان را دوست داشته باشد از آنان است و هرکس از آنان باشد، اهل دوزخ خواهد بود).
صفوان گفت: رفتم همه شترانم را تا آخر فروختم و خبرش به هارون رسید و مرا خواست و به من گفت: اى صفوان به من خبر رسیده که شترانت را فروختهاى؟ گفتم آرى. گفت: چرا؟ گفتم: پیرى سالخوردهام و غلامان هم نیروى کارها را ندارند. هارون گفت: هیهات هیهات من میدانم چه کسى به تو را بر این کار خوانده است و آن شخص موسى بن جعفر (علیهالسلام) است. گفتم: مرا با موسى بن جعفر (علیهالسلام) چه کار؟ گفت: این سخن را واگذار؛ بخدا اگر خوشرفتارى تو نبود، البته تو را مىکشتم.[1]