یادداشت‌های یک طلبه

یادداشت‌های یک طلبه

امام رضا علیه‌السلام: «رحمت خدا بر آن بنده‏‌اى که امر ما را زنده گرداند (به این صورت که) تعالیم ما را فرا گیرد و آنها را به مردم بیاموزد؛ زیرا اگر مردم زیبایی‌هاى سخن ما را بدانند، بى‌گمان از ما پیروى می‌کردند». (عیون أخبار الرضا علیه‌‏السلام، ج1، ص307)

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

دو نوع نگاه متفاوت به دنیا + حکایت اشعار ناقوسیه

پنجشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۲:۴۳ ق.ظ

برخورد انسان با دنیا دو گونه است: برخورد زاهدانه و برخورد عاشقانه.

همچنانکه از امیرالمؤمنین علیهالسلام روایت شده فرمودند:

«انْظُرْ إِلَى الدُّنْیَا نَظَرَ الزَّاهِدِ الْمُفَارِقِ وَ لَا تَنْظُرْ إِلَیْهَا نَظَرَ الْعَاشِقِ الْوَامِق‏»[1]

به دنیا مانند نگاه کردن کسی نگاه کن که نسبت به آن بى ‏رغبت باشد و از آن جدائى جوید؛ و به دنیا مانند نگاه کردن انسان عاشق و مُحِبّ نگاه نکن.

 

زُهد داشتن نسبت به چیزی به معنی «بی رغبتی» نسبت به آن است[2] و نگاه زاهدانه با دنیا به این معنی است که انسان در عین حال که از نعمتها و لذت‌های دنیا بهره می‌برد ولی طوری زندگی کند که عاشق و دلبستۀ دنیا نگردد و طوری نشود که مرگ و ترک کردن دنیا برایش ناگوار باشد. برخلاف نگاه عاشقانه به دنیا که گویی انسان قرار است تا ابد در همین دنیا بماند و هیچ وقت دارایی‌هایش را از دست نخواهد داد.

 

بنابراین لازم است نگاه خودمان را نسبت به دنیا اصلاح کنیم و به این باور برسیم که این دنیا فانی است و دلبستگی به آن بی‌ثمر است.

 

اشعار ناقوسیه:

از حارث اعور روایت شده که گوید: با امیرالمؤمنین علیه‌السلام در حیره می‌رفتیم که به یک دیر نصرانی رسیدیم و یک نصرانی ناقوس می‌زد.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: اى حارث؛ آیا می‌دانى این ناقوس چه می‌گوید؟

عرض کردم: خدا و رسول و پسر عمش داناتر هستنند.

حضرت فرمود:

«إِنَّهُ یَضْرِبُ مَثَلَ الدُّنْیَا وَ خَرَابَهَا وَ یَقُولُ»

این ناقوس مثل دنیا و ویرانى آن را می‌نوازد و می‌گوید:

 

«لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حَقّاً حَقّاً صِدْقاً صِدْقاً»

در حقیقت و بدون تردید (اعلام مى‏دارم) نیست معبود بر حقّى مگر «اللَّه»

 

«إِنَّ الدُّنْیَا قَدْ غَرَّتْنَا وَ شَغَلَتْنَا وَ اسْتَهْوَتْنَا وَ اسْتَغْوَتْنَا»

براستى دنیا ما را فریب داد و سرگرم نمود و دل ما را ربود و گمراهمان کرد.

 

«یَا ابْنَ الدُّنْیَا مَهْلًا مَهْلًا یَا ابْنَ الدُّنْیَا دَقّاً دَقّاً»

اى فرزند دنیا؛ آرام باش، آرام! اى پسر دنیا بکوب، بکوب!

 

«یَا ابْنَ الدُّنْیَا جَمْعاً جَمْعاً تَفْنَى‏ الدُّنْیَا قَرْناً قَرْناً»

اى پسر دنیا مال فراهم آر و أنباشته کن؛ سرانجام دنیا دوره‏اى پس از دوره دیگر تباه مى‏گردد.

 

«مَا مِنْ یَوْمٍ یَمْضِی عَنَّا إِلَّا أَوْهَنَ [أَوْهَى‏] مِنَّا رُکْناً»

روزى از عمرمان نگذرد که عضو مهمّى از (اعضاى) ما سست‏ نگردد.

 

«قَدْ ضَیَّعْنَا دَاراً تَبْقَى وَ اسْتَوْطَنَّا دَاراً تَفْنَى»

تباه نمودیم خانه پاینده را و اقامتگاه گرفتیم خانه ناپایدار را.

 

«لَسْنَا نَدْرِی مَا فَرَّطْنَا فِیهَا إِلَّا لَوْ قَدْ مِتْنَا»

نمى‏دانیم که چه سهل‌انگارى و اسرافى در آن نمودیم مگر آن وقت که بمیریم.

 

حارث پرسید: یا امیرالمؤمنین؛ آیا خود نصارى می‌دانند که ناقوس چه می‌گوید؟

حضرت فرمود: «لَوْ عَلِمُوا ذَلِکَ لَمَا اتَّخَذُوا الْمَسِیحَ‏ إِلَهاً مِنْ دُونِ اللَّه‏»: اگر می‌دانستند مسیح را در برابر خدا پرستش نمی‌کردند.

حارث گوید: من نزد نصرانی ناقوس زن رفتم و گفتم تو را به حق مسیح چنانچه می‌نواختى ناقوس را بنواز. گوید او نواخت و من کلمه کلمه گفتم تا رسید به جمله آخر. نصرانی گفت: به حق پیغمبرتان قسم چه کسی شما را به این خبر داده؟ گفتم: این مردی‌که دیروز با من بود. گفت آیا میان او و پیغمبر خویشاوندى است. گفتم پسر عم او است. گفت به حق پیغمبرتان آیا آن را از پیغمبر شما شنیده؟ گفتم آرى. مسلمان شد و گفت به خدا قسم من در تورات خواندم که در پایان انبیاء پیغمبرى باشد که آنچه ناقوس گوید را تفسیر کند.[3]



[1] غرر الحکم و درر الکلم، ص140

[2] مجمع البحرین، ج‏3، ص 59

[3] الأمالی (للصدوق)، ص 225 و 226


ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.