یکی از راهها که امیرالمؤمنین (ع) و امام صادق (ع) با آن خدا را شناختند
یکی از راههای شناخت خداوند، نتیجه ندادن تصمیمهای راسخ و همچنین باز شدن گرههای سخت در زندگی است.
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند:
«عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَم»[1]
خدا را شناختم، از سست شدن عزیمتها، و گشوده شدن گرهها.
از حضرت صادق علیهالسلام نیز سؤال شد که پروردگار خود را با چه چیز شناختید؟ حضرت فرمودند:
«بِفَسْخِ الْعَزْمِ وَ نَقْضِ الْهَمِّ عَزَمْتُ فَفُسِخَ عَزْمِی وَ هَمَمْتُ فَنُقِضَ هَمِّی»[2]
پروردگار خود را با فسخ شدن عزم و شکست همت شناختم؛ عزم کردم و خداوند عزمم را فسخ نمود و قصد نمودم و خداوند قصدم را نقض فرمود.
بسیار شده که انسان ارادۀ قوی و عزم راسخی برای انحام کاری گرفته است و تمام مقدمات آن کار را فراهم کرده است؛ ولی در اثر یک اتفاق ناخواسته و پیشبینی شده، تمام نقشههای انیان به هم میخورد. همچنین بسیار اتفاق افتاده که مشکلات سخت و به ظاهر غیر قابل حلی در مسیر زندگی انسان قرار گرفته است؛ ولی در اثر عنایت و خواست پروردگار آن مشکلات به راحتی برطرف شده است. چه بیماریهای لاعلاجی که اطباء از درمان آنها قطع امید کرده بودند ولی خداوند به آنها شفا داده؛ و یا کینهها و دشمنیهای عمیق و دیرینهای که هیچ راهی برای صلح و وصلت نداشتند ولی خداوند ترحم و محبت را به دل طرفین انداخته و منجر به صلح شده است؛ و هزاران مثال دیگر که انسانها در زندگی خود با آنها روبهرو میشوند.
تمام این جریانات نشان از وجود اراده و قدرت برتری دارد که اگر او نحواهد هیچ یک از اراده ها و قدرتها به ثمر نمینشیند.
مرحوم حاجی سبزواری در همان ابیات ابتدائی و خطبۀ کتاب وزین «شرح منظومه» مینویسد:
«أزمة الأمور طرأ بیده - و الکل مستمدة من مدده»[3]
یعنی: مهار همه چیز در دست خداست و همه چیز از عنایت او استمداد مىکند.