سه سفیر امام حسین علیهالسلام
حضرت اباعبدالله علیهالسلام در طول اقامتشان در مکه و در مسیر حرکت بهسوی کوفه، سه سفیر و نماینده را در بهسوی مردم کوفه فرستادند که هر سه به شهادت رسیدند:
1. مسلم بن عقیل
در ایامی که حضرت سیدالشهداء علیهالسلام در مکه اقامت داشت، وقتی حضرت با انبوه نامههای دعوت و بیعت کوفیان مواجه شد، برای کسب اطمینان از صداقت کوفیان و جهت بررسی اوضاع کوفه، شخصی امین و مورد وثوق به نام «مسلم بن عقیل» که پسرعموی آن حضرت بود را بهعنوان نماینده بهسوی کوفه فرستاد.
با ورود مسلم به کوفه مردم فوج فوج برای بیعت نزد او جمع شدند. ولی در اثر دسیسهها و ارعاب ابن زیاد و با بیوفایی مردم کوفه، مسلم تنها ماند و غریبانه به شهادت رسید.1
2. قَیس بن مُسهِر صَیداوی:
قبل از عهدشکنی کوفیان و در ابتدای اقامت مسلم بن عقیل در کوفه که با بیعت کوفیان مصادف شد، حضرت مسلم در طی نامهای به امام حسین علیهالسلام وفاداری کوفیان را به آن حضرت اعلام نمود.
امام علیهالسلام که بهسوی کوفه راه افتاده بود، در محلی به نام بَطن الرُمّة، «قیس بن مسهر» را همراه نامهای بهسوی کوفه فرستاد و در آن نامه علاوه بر دعا خیر برای بیعتکنندگان، آنان را بهسرعت و جدیت در کارشان دعوت نمود و به آنان اطلاع داد که بهزودی نزد آنان خواهد رسید.
قیس در راه کوفه در منطقۀ قادسیه به دست عمال ابن زیاد دستگیر شد. وقتی قیس را نزد ابن زیاد در کوفه بردند، ابن زیاد او را مجبور کرد تا بر بالای منبر از امام حسین علیهالسلام و پدرش علی علیهالسلام بدگویی کند. ولی قیس بر بالای منبر رفت و از آن حضرت به نیکی یاد کرد و مردم را به یاری امام علیهالسلام فراخواند. آنگاه بر عبیدالله و پدرش زیاد لعنت کرد و برای امام علی علیهالسلام طلب رحمت نمود. با دستور ابن زیاد قیس را از بالای قصر به پایین انداختند که در اثر آن به شهادت رسید.2
3. عبدالله بن بُقطُر:
ایشان که برادر رضاعی امام حسین علیهالسلام بودند، ماجرا و سرنوشتی شبیه قیس بن مسهر را داشتند.
امام علیهالسلام در محلی به نام زُبالة، پیش از رسیدن خبر شهادت مسلم، «عبدالله بن بطرق» را به همراه نامهای به کوفه فرستادند.
عبدالله نیز در راه کوفه دستگیر شده و به نزد ابن زیاد برده شد. ایشان وقتی با دستور ابن زیاد مبنی بر بدگویی از امام حسین علیهالسلام مواجه شد، بر بالای منبر رفت و با دعوت مردم به یاری امام حسین علیهالسلام، از ابن زیاد بدگویی کرد. ابن زیاد نیز دستور داد او را از بالای قصر بر زمین انداختند که در اثر آن استخوانهایش درهم شکست. سپس شخصی جلو رفت و سر او را از تن جدا کرد.3
پی نوشت:
1. تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهداء علیهالسلام (مهدی پیشوایی و گروهی از پژوهشگران)، ج 1، ص 498 الی ص 558
2. همان منبع، ص 643
3. همان منبع، ص 654