قصیدهای زیبا از مرحوم علامه طباطبایی
قصیدهای غرّاء از مرحوم علّامه محمد حسین طباطبایی درباره دل کندن از غیر خدا و عشق و محبّت ورزیدن به جمال و جلال خداوند
همى گویم و گفته ام بارها
بود کیش من مِهر دلدارها
پرستش به مستى است در کیش مِهر
برونند زین جرگه هشیارها
به شادىّ و آسایش و خواب و خور
ندارند کارى دل افکارها
بجز اشک چشم و بجز داغ دل
نباشد بدست گرفتارها
کشیدند در کوى دلدادگان
میان دل و کامْ دیوارها
چه فرهادها مرده در کوهها
چه حلّاجها رفته بر دارها
چه دارد جهان جز دل و مهر یار
مگر توده هائى ز پندارها
ولى راد مردان و وارستگان
نیازند هرگز به مردارها
مَهین مِهر ورزان که آزاده اند
بریزند از دام جان، تارها
بخون خود آغشته و رفته اند
چه گلهاى رنگین به جوبارها
***
بهاران که شاباش ریزد سپهر
بدامان گلشن ز رگبارها
کشد رخت سبزه به هامون و دشت
زَنَد بارگه گل به گلزارها
نگارش دهد گلبنِ جویبار
در آئینه آبْ رخسارها
رود شاخ گل در بر نیلوفر
برقصد به صد ناز گلنارها
درد پرده غنچه را بادِ بام
هَزار آورد نغز گفتارها
به آواى ناى و به آهنگ چنگ
خروشد ز سرو و سمن
***
بیاد خَم ابروى گلرخان
بکش جام در بزم مِی خوارها
گره را ز راز جهان باز کن
که آسان کند باده دشوارها
جز افسون و افسانه نبود
جهان که بستند چشم خشایارها
به اندوه آینده خود را مباز
که آینده خوابیست چون پارها
فریب جهان را مخور زینهار
که در پاى این گل، بود خارها
پیاپى بکش جام و سرگرم باش
بهل گر بگیرند بیکارها
منبع: مهرتابان، شرح احوال حضرت علامه طباطبایى رضوان الله علیه، ص 435 و 436