ســـــراب
در تاریکی شب مشغول عبادت بود.
هرازگاهی صدایی از پشت در به گوشش میرسید!
فکر کرد کسی متوجه تهجد و حال معنوی او شده است.
فکر ریا و خودنمایی در سرش رسوخ کرد و به عبادتش رنگ و لعاب بیشتری داد؛ نالههایش حزینتر شد و سجدههایش طولانیتر.
هوا که روشن شد به سمت در رفت ببیند چه کسی او را زیر نظر گرفته است؟!
در را که باز کرد، ناگهان گربهای پرید و در رفت!
حکایت انسان بیایمان که به اعمال به ظاهر خوب خودش دل خوش کرده است، حکایت همین شخص ریاکار است که زحمتهایش بیحاصل شده است؛ تصور میکند اعمالش روزی به دردش میخورد و حالآنکه در پایان هیچچیز عایدش نخواهد شد:
«وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتَّى إِذا جاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً» (سوره نور، آیه 39)
کسانى که کفر ورزیده اند، کارهاى [نیک] آنان همچون سرابى است در بیابان که تشنه آن را آب مى پندارد، اما وقتى به آنجا مى رسد آن را چیزى نمى یابد.