سه آیهای که درباره واقعۀ غدیر خم نازل شد
آیۀ اول:
یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ، وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ (المائده: 67)
اى پیامبر، آنچه را که از جانب پروردگارت بهسوی تو نازل شده است ابلاغ کن و اگر نکنى، پیام او را نرساندهاى؛ و خدا تو را از [گزند] این مردم حفظ مىکند. همانا خدا گروه کافران را هدایت نمىکند.
در بسیارى از احادیث و کتابهاى شیعه و اهل سنت با تعبیرات گوناگون حکایت شده که آیهى فوق در مورد ابلاغ جانشینى امام على علیهالسلام در روز غدیر خم است که قبل از آن، به پیامبر اسلام صلیالله علیه و آله دستور مى دهد که ولایت على علیهالسلام را به مردم ابلاغ کند. داستان اینگونه حکایت شده که در آخرین سال عمر پیامبر صلیالله علیه و آله مراسم حجة الوداع با حضور آن حضرت برگزار شد و بعد از حج، همگان از مکه خارج شدند تا به بیابان خشک غدیر خم رسیدند، که چهار راه جدا شدن افراد و کاروانها از همدیگر بود. در روز پنجشنبه سال دهم هجرى بود که ناگهان پیامبر صلیالله علیه و آله دستور توقف داد و افرادى را که جلو رفته بودند به عقب فراخواند و صبر کردند تا بقیهى مردم هم از راه رسیدند و نماز ظهر به امامت پیامبر صلیالله علیه و آله برگزار شد و منبرى از جهاز شتران برافراشتند و پیامبر سخنرانى طولانى ایراد کردند و در ضمن آن از مردم گواهى بر یگانگى خدا و رسالت خویش و معاد گرفتند؛ سپس به کتاب خدا و عترت خویش، بهعنوان دو گوهر گرانبهاى امت، اشاره کردند و پسازآن دست على علیهالسلام را گرفتند و بلند کردند و با صداى بلند گفتند: «هر کس من مولاى اویم، این على مولاى اوست». و این سخن را چند بار تکرار کردند و سرانجام به دوستان على صلیالله علیه و آله دعا و در حق دشمنانش نفرین کردند و به مردم سفارش کردند که حاضران این مطلب را به اطلاع غایبان برسانند.[1]
آیۀ دوم:
الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً (المائده: 3)
امروز، دین شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را بهعنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم.
پسازاین واقعه، هنوز مردم متفرق نشده بودند که فرشتهى وحى بر پیامبر صلیالله علیه و آله فرود آمد و قسمتى از آیهى سوم سورهى مائده را نازل کرد که مىفرمود: «امروز دین شما را کامل کردم و نعمت را بر شما تمام نمودم و ...»
و پیامبر تکبیر گفتند و شور و غوغایى در مردم به پاشد و مردم گروهگروه نزد على علیهالسلام آمدند و به او تبریک گفتند؛ ازجمله، عمر و ابوبکر بر على علیهالسلام «آفرین باد» گفتند که رهبر و مولاى مؤمنان شده است.[2]
آیۀ سوم:
سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ مِنَ اللَّهِ ذِی الْمَعارِج (المعارج: 1 الی 3)
تقاضاکنندهاى تقاضاى عذابى کرد که واقع شد؛ این عذاب مخصوص کافران است و هیچکس نمى تواند آن را دفع کند؛ از سوى خداوند ذى المعارج خداوندى که فرشتگانش بر آسمانها صعود و عروج مىکنند.
این تقاضاکننده همانگونه که در شأن نزول گفتیم «نعمان بن حارث» یا «نضر بن حارث» بود که به هنگام منصوب شدن على علیه السلام به مقام خلافت و ولایت در غدیر خم و پخش شدن این خبر در شهرها بسیار خشمگین گشت و خدمت رسول خدا آمد و گفت: آیا این از ناحیه تو است، یا از ناحیه خداوند؟ پیامبر صلیالله علیه وآله صریحاً فرمود: از ناحیه خدا است، او بیشتر ناراحت شد و گفت خداوندا! اگر این حق است و از ناحیه تو است سنگى از آسمان بر ما فرود آور و در این هنگام سنگى فرود آمد و بر سر او خورد و او را کشت[3]