معانی اسماء و القاب حضرت ابوالفضل علیهالسلام
تسمیۀ حضرت ابوالفضل علیهالسلام به اسم «عباس» و ملقب شدنش به القاب «عبد صالح»، «قمربنیهاشم»، «علمدار»، «سقّا» و «طیّار» ریشه در اتفاقاتی دارد که در ادامه مطلب به بیان آنها خواهیم پرداخت.
1. «عبّاس»
در لغت، «عَبَّاس» را چنین معنی کردهاند که:
«العَبَّاسُ الأَسد الذی تهرب منه الأُسْدُ؛ و به سُمِّیَ الرجلُ عَبَّاساً»[1]؛
یعنی عباس، شیری است که سایر شیرها از او فرار میکنند و به هین خاطر است که به مرد شجاع و قوی عباس گفتهاند.
در روز ولادت ابوالفضل (علیهالسلام)، امالبنین (سلاماللهعلیها) قنداقه آن بزرگوار را آورد و به دست امیرالمؤمنین علیهالسلام داد تا برای او نام بگذارد.
حضرت علی علیهالسلام زبان مبارک به دیده و گوش و دهان او گردانید تا حق بگوید و حق ببیند و حق بشنود. آنگاه در گوش راست او اذان گفت و در گوش چپش اقامه گفت.
سپس به امالبنین سلاماللهعلیها فرمود: این فرزند را چه اسم گذاردهای؟
ام البینین سلاماللهعلیها عرض کرد: من در هیچ امری بر شما سبقت نگرفتهام؛ هر چه خودتان میل دارید اسم بگذارید.
حضرت فرمود: «سمَّیتُهُ باسمِ عَمِّیَ العَبّاسِ عَبّاساً»: او را به اسم عمویم عباس، نام نهادم.
سپس دستان او را بوسید و اشک به صورت نازنینش جاری شد و فرمود:
گویا می بینم این دستها یوم الطفّ در کنار شریعۀ فرات در راه یاری برادرش حسین (علیهالسلام) از بدن جدا خواهد شد. [2]
2. «الْعَبْدُ الصَّالِحُ»
در فرازی از زیارتنامۀ حضرت ابوالغضل علیهالسلام که از امام صادق علیهالسلام صادر شده است، عرضه میداریم:
«السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِیعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ علیهمالسلام»[3]
درود بر تو اى بنده صالح؛ ای کسی که فرمان بردار خداوند متعال و رسولش و امیرالمؤمنین و حسن و حسین علیهم السلام بودى.
3. «قمربنیهاشم»
ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبین مینویسد:
«کان العباس رجلا وسیما جمیلا ... یقال له قمر بنی هاشم»[4]
حضرت عباس (علیهالسلام) مردی بلندقد و زیبا بود؛ طوری که او را «ماه بنی هاشم» میگفتند.
4. «علمدار»
ابوالفرج اصفهانی در همان کتاب مینویسد:
«کان لواء الحسین بن علی (علیه السلام) معه یوم قتل»[5]
در روز عاشورا پرچم امام حسین (علیهالسلام) دست عباس (علیهالسلام) بود.
همچنین نقل شده: هنگامى که عباس علیهالسلام تنهائى حضرت اباعبداللَّهالحسین علیهالسلام را دید و از برادرش رخصت میدان و نبرد گرفت، امام حسین علیهالسلام بعد از اینکه گریه شدیدى کرد فرمود:
«یا أَخِی أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِی وَ إِذَا مَضَیْتَ تَفَرَّقَ عَسْکَرِی»[6]
یعنى اى برادر! تو پرچمدار من هستى؛ اگر تو بروی و شهید شوی، لشکر من متفرق خواهند شد.
5. «آب آور»، «سقّا»
همانطور که گفته شد، امام حسین علیه السلام به حضرت ابوالفضل علیهالسلام فرمود که «اى برادر! تو پرچمدار من هستى، هنگامى که شهید شوى لشکر من متفرق خواهند شد»
در این هنگام حضرت عباس علیهالسلام عرض کرد:
«قَدْ ضَاقَ صَدْرِی وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَیَاةِ وَ أُرِیدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِی مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِینَ»:
سینهام تنگ شده و از زندگى خسته شدهام. میخواهم از این گروه ستمکیش خونخواهى کنم.
امام حسین علیهالسلام فرمود:
«فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِیلًا مِنَ الْمَاءِ»:
مقدارى آب از براى این کودکان طلب کن.
حضرت ابوالفضل علیهالسلام رفت و آن مردم گمراه را موعظه نمود و از این جنایت بر حذر داشت، ولى اثرى نکرد. سپس به سوى امام حسین علیهالسلام مراجعت و آن حضرت را آگاه نمود.
در این هنگام شنید که کودکان فریاد میزنند: العطش! العطش!
حضرت عباس علیهالسلام بر اسب خود سوار شد و نیزه و مشک را برداشت و متوجه فرات گردید.
تعداد چهار هزار نفر که موکل آب فرات بودند. آن بزرگمرد را محاصره و تیر باران کردند. ولى او لشکر را شکافت و بنابر آنچه که روایت شده تعداد هشتاد نفر از دشمن را کشت تا بر سر آب رسید.
وقتى خواست مشتى آب بیاشامد، به یاد تشنگى امام حسین علیهالسلام و اهل بیت آن حضرت آمد و آب را ریخت. پس از اینکه مشک را پر از آب کرد و به دوش راست خود انداخت متوجه خیمهها گردید.
دشمنان سر راه بر آن حضرت گرفتند و از هر طرفى او را محاصره نمودند. حضرت عباس علیهالسلام با آنان کارزار کرد تا اینکه نوفل بن ازرق دست راست آن حضرت را قطع کرد.
آن بزرگوار مشک را بدوش چپ انداخت و نوفل دست چپ وى را هم از بند جدا کرد.
حضرت عباس علیهالسلام بناچار مشک را به دندان گرفت. ناگاه تیرى به طرف آن بزرگمرد آمد و به مشک آب اصابت نموده آب روى زمین ریخت.
سپس تیر دیگرى آمد و بر سینه مبارکش جاى گرفت.
پس از این جریان بود که از بالاى اسب خود به زمین سقوط کرد و فریاد زد: «یا اخا ادرکنى».
6. «طیّار»
از حضرت زینالعابدین علیهالسلام روایت شده که در مورد عمویشان حضرت ابوالفضل علیهالسلام فرمودند:
«رَحِمَ اللَّهُ الْعَبَّاسَ یَعْنِی ابْنَ عَلِیٍّ فَلَقَدْ آثَرَ وَ أَبْلَى وَ فَدَى أَخَاهُ بِنَفْسِهِ حَتَّى قُطِعَتْ یَدَاهُ»
خدا عباس پسر علی علیهالسلام را رحمت کند که برادرش (امام حسین علیهالسلام) را بر خود مقدم داشت و براى او جانفشانی کرد تا آنجا که هر دودستش بریده شد.
«فَأَبْدَلَهُ اللَّهُ بِهِمَا جَنَاحَیْنِ یَطِیرُ بِهِمَا مَعَ الْمَلَائِکَةِ فِی الْجَنَّةِ کَمَا جَعَلَ لِجَعْفَرِ بْنِ أَبِی طَالِبٍ»
خداى تعالى در عوض آن دودست، دو بال به او عطا فرمود که با فرشتگان در بهشت پرواز خواهد کرد؛ همانطورکه با جعفر بن ابیطالب همچنین کرد.[7]
[1] لسان العرب ج6 129
[2] خصائص العباسیه، مرحوم کلباسی، با ترجمه اسکندری، ص 95
[3] کامل الزیارات ؛ ص257
[4] مقاتل الطالبیین، ج 1، ص 56
[5] مقاتل الطالبیین، ج 1، ص 56
[6] بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج45 ؛ ص41
[7] الخصال؛ ج1؛ ص 68