ده ویژگی کسانی که حریص نیستند از زبان قرآن کریم
خداوند در آیه 19 سوره معارج یکی از صفات انسان را «هَلوع بودن» معرفی میکند (إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً)
کلمه «هلوع» از مصدر «هَلَع» به معناى شدت حرص اشتقاق یافته است.
لازمهی حرص شدید انسان این است که در هنگام برخورد با شر مضطرب و متزلزل گردد و وقتى به خیرى رسید خود را بر دیگران مقدم داشته، از دادن آن به دیگران امتناع بورزد. به همین دلیل است که در دو آیه بعدی هلوع را چنین تفسیر میکند که «هنگامى که به انسان بدى رسد بسیار جزع و بیتابى مىکند» (إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً) «و هنگامى که به او خیر میرسد از دیگران دریغ مىدارد» (وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً). (المیزان فی تفسیر القرآن، ج20، ص 13)
البته حرص به خودی خود و تا زمانی که از حد اعتدلال خارج نشود مذموم نیست؛ زیرا این خصلت وسیلهاى است که در اثر آن انسان خود را به سعادت و کمال وجودش میرساند. در اثر این حرص است که طفل خوردنیها و راحتیهای خود را طلب میکند و وقتى به درد و یا مکروهى بر مىخورد دچار جزع مىشود و چون کسى مىخواهد مزاحمش شود، به هر طریقى که بتواند و لو به گریه و فریاد از تجاوز او جلوگیرى مىکند. این صفت وقتى بد مىشود که انسان آن را درست تدبیر نکند و در هر جا که پیش آمد، چه سزاوار باشد و چه نباشد، چه حق باشد و چه غیر حق، استفاده نماید. (المیزان)
ولی ظاهراً در این آیه معنی منفی حرص شدید (هلوع) اراده شده است که در اثر آن، انسان به هنگام رسیدن شرّ بیتابی بیمورد مینماید و به هنگام رسیدن خیر، آن را از دیگران دریغ میکند.
در ادامه (آیات 22 الی 34 سوره معارج)، خداوند برخی از انسانها را از داشتن این ویژگی منفی استثناء میکند و آنها کسانی هستند که دارای ویژگیهای زیر باشند:
1. نمازگزاران (إِلَّا الْمُصَلِّینَ).
اگر از میان همه امتیازات مؤمنینى که در آیات بعد ذکر مىشود نماز را به صورت مخصوص ذکر کرد به خاطر شرافت نماز است و میخواهد بفهماند نماز بهترین اعمال است. همچنین نماز اثر روشنى در دفع رذیله هَلَع مذموم دارد؛ زیرا در آیه «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ» نماز را بازدارنده از هر فحشاء و منکر دانسته است. (المیزان)
[البته نمازگزارانی از داشتن ویژگی منفی هلوع بودن استثناء شدهاند که دارای اوصاف زیر باشند:]
2. نمازگزارانى که بر نمازهاى خود را مداومت دارند (الَّذِینَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ).
البته منظور این نیست که آنها دائما در نماز هستند؛ بلکه اشاره است به اینکه اثر هر عملى با مداومت در آن کامل مىشود یا اگر چیزى از نوافل را بر خود فرض مىکند همواره به آن ادامه دهد. (تفسیر نمونه)
3. نمازگزارانى که در اموالشان حق معلومى براى تقاضا کنندگان و محرومان است (وَ الَّذِینَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ).
در حدیثى از امام صادق (ع) آمده که حق معلوم زکات نیست، بلکه مقدار معلومى است که به فقرا انفاق مىکنند. تفاوت میان «سائل» و «محروم» این است که «سائل» کسى است که حاجت خود را مىگوید و تقاضا مىکند و «محروم» کسى است که شرم و حیا مانع تقاضاى او است و در حدیثى از امام صادق ع آمده است «محروم کسى است که زحمت در کسب و کار مىکشد ولى زندگى او پیچیده شده است». (تفسیر نمونه)
4. نمازگزارانى که به روز جزا ایمان دارند (وَ الَّذِینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ).
مراد از" تصدیق یوم الدین" این است که مصلین علاوه بر تصدیق قلبى روز جزا عملا هم آن را تصدیق مىکنند، به این معنا که سیره زندگیشان سیره کسى است که معتقد است هر عملى که انجام دهد به زودى در مورد آن بازخواست، و بر طبق آن جزا داده مىشود، حال چه اینکه عملى خیر باشد و چه شر، اگر خیر باشد جزاى خیرش مىدهند، و اگر شر باشد جزاى شرش مىدهند. (المیزان)
5. نمازگزارانى که از عذاب پروردگارشان بیمناک هستند (وَ الَّذِینَ هُمْ مِنْ عَذابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ)؛ چرا که هیچکس را از عذاب پروردگار در امان نمىبینند (إِنَّ عَذابَ رَبِّهِمْ غَیْرُ مَأْمُونٍ).
ترس آنها از عذاب پروردگار هم ترس درونى دارند، و هم عملشان عملى است که از این ترس خبر مىدهد. به عبارت دیگر علاوه بر مداومتشان به اعمال صالحه و مجاهدتشان در راه خدا، به اعمال صالحه خود اعتماد ندارند و از عذاب خدا ایمن نیستند. (المیزان)
6. نمازگزارانى که فروج (آلات تناسلی) خویش را از بىعفتى حفظ مىکنند (وَ الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ)؛ مگر نسبت به همسران و کنیزانشان که در بهرهگیرى از آنها هیچگونه ملامت و سرزنش ندارند (إِلَّا عَلى أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ). کسانى که ما وراى آن را طلب کنند متجاوز و خارج از مرزهاى الهى هستند (فَمَنِ ابْتَغى وَراءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ العادُونَ).
7 و 8. نمازگزارانى که امانتها و عهد خود را رعایت مىکنند (وَ الَّذِینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ).
آنچه از کلمه «امانات» زودتر از هر معنایى به ذهن مىرسد، انواع امانتهایى است که مردم به یکدیگر اعتماد نموده، و هر یک به دیگرى مىسپارد، از قبیل مال و جان و عرض، و شخص امین رعایت آن را نموده در حفظش مىکوشد و به آن خیانت نمىکند؛ ولى به عقیده بعضى دیگر، منظور تنها مال و جان و عرض نیست، بلکه مطلق وظایف اعتقادى و عملى است، که خدا به عهده آنان گذاشته، در نتیجه آیه شریفه شامل همه حقوق چه حق اللَّه و چه حق الناس مىشود، و اگر یکى از آن حقوق را تضییع کنند، به خداى تعالى خیانت کردهاند. به عقیده بعضى دیگر نیز هر نعمتى که خداى تعالى در اختیار بندهاش قرار داده، امانت خدا به دست اوست، چه اعضاى بدنش، و چه چیزهاى دیگر، در نتیجه اگر کسى این نعمتها را در غیر آن مواردى که خدا براى آنها خلق کرده، و اجازه مصرف در آن را داده استعمال کند، به خدا که صاحب نعمت و امانت است خیانت کرده است. (المیزان)
ظاهرا مراد از کلمه «عهد» در آیه مورد بحث قراردادهاى زبانى و عملى است که انسان با غیر مىبندد که فلان عمل را انجام و یا فلان امر را رعایت و حفظ کند، و بدون مجوز آن قرارداد را نقض ننماید. به عقیده بعضى مفسرین نیز تمامى قرارهایى که انسان ملتزم به آن باشد، حتى ایمان بنده خدا به خدا هم عهدى است که او با پروردگارش بسته و قرار گذاشته آنچه خدا تکلیفش مىکند اطاعت نماید. (المیزان)
9. نمازگزارانى که براى اداى شهادت حق، قیام مىکنند (وَ الَّذِینَ هُمْ بِشَهاداتِهِمْ قائِمُونَ)؛ به این معنی که اولا وقتى او را شاهد مىگیرند شهادت را تحمل کند؛ و ثانیا وقتى براى اداى شهادت دعوت مىشود استنکاف نورزد، و بدون هیچ کم و زیادى آنچه دیده بگوید. (المیزان)
10. کسانى که نماز خود را محافظت مىکنند (وَ الَّذِینَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ یُحافِظُونَ). منظور از «محافظت بر صلاة» این است که صفات کمال نماز را رعایت کند و آنطور که شرع دستور داده نماز بخواند. بعضى از مفسرین گفتهاند: محافظت بر نماز، غیر مداومت بر آن است، چون دوام مربوط به خود نماز و نفس عمل است و اما محافظت مربوط به کیفیت آن است. (المیزان)
این نمازگزاران که داراى این صفاتند در باغهاى بهشت جاى دارند و از هر نظر گرامى داشته مىشوند (أُولئِکَ فِی جَنَّاتٍ مُکْرَمُونَ).