مرگ با عزت بهتر زندگی با ذلت
هنگامی که حضرت سیدالشهداء علیهالسلام به جانب کوفه رهسپار شدند و از کوفیان نسبت به خود بىوفایى و بییاوری دیدند، در ضمن نامهای خطاب به مردم فرمودند:
«أَلَا وَ إِنَّ الدَّعِیَّ ابْنَ الدَّعِیِّ قَدْ رَکَزَ مِنَّا بَیْنَ اثْنَتَیْنِ بَیْنَ الْمِلَّةِ [السَّلَّةِ] وَ الذِّلَّةِ[1] وَ هَیْهَاتَ مِنَّا الدَّنِیئَةُ[2] یَأْبَى اللَّهُ ذَلِکَ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ حُجُورٌ طَابَتْ وَ أُنُوفٌ حَمِیَّةٌ وَ نُفُوسٌ أَبِیَّةٌ وَ أَنْ نُؤْثِرَ[3] طَاعَةَ اللِّئَامِ عَلَى مَصَارِعِ الْکِرَام»[4]
هلا، (به هوش باشید)، آن زنازاده پسر زنازاده ما را بر سر دوراهه (انتخاب) شریعت [یا شمشیر کشیدن] یا خوارى قرار داده و چه دور است پستمنشى از ما؛ خدا و پیامبر او و جمله مؤمنان و دامانهاى پاک (که ما را در خود پرورده) و طبعهاى غیرتمند و نفسهای عزیز که ذلت نمیپذیرند این را نپذیرند که ما (ذلّت) فرمانبردارى از فرومایگان را بر (افتخار) جانبازى رادمردان ترجیح دهیم.
چند نکته درباره این روایت
1. آنچنان که ابتدای این روایت آمده است، حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام این فرمایش را بعد از معلوم شدن بیوفایی مردم کوفه فرمودند. این به آن معنی است که آن حضرت حتی در اوج مظلومیت و بییاوری نیز حاضر به تسلیم شدن در برابر یزید و یزیدیان نبودند.
2. مراد از «الدَّعِیَّ ابْنَ الدَّعِیِّ» عبید الله بن زیاد بن ابیه است. «الدَّعِیّ» به فرزندی میگویند که در اصل و نسب مشکوک باشد و غیر از پدر یا قوم خود را در نسب خود ادعا کند.[5] آنچنان که در تاریخ آمده است ابن زیاد و پدرش زیاد چنین سرگذشتی داشتند. زیرا مادر ابنزیاد کنیزى زناکار و مجوسى به نام «مرجانه» بود. نسب پدر ابن زیاد هم نامعلوم بوده است. مادرش سمیّه نام داشت که کنیز حارث بن کلده طبیب عرب بود و او را شوهر داده بودند به عبید نامى از بندگان زرخرید بنى ثقیف و به او زیاد بن عبید می گفتند، تا اینکه در سال 44 معاویه او را فرزند ابوسفیان و برادر خود خواند چون ابو سفیان گفته بود: من با سمیّه زنا کردم و این فرزند از نطفه من متولّد شد. زیاد خود از اینکه به ابوسفیان و بنی امیه ملحق شد بسیار خشنود شد اما مردم در نسب او سرگردان شدند و او را «زیاد بن ابیه» یعنی «پسر پدرش» می خواندند.[6]
شاید دلیل اینکه آن حضرت، ابن زیاد را با این عنوان معرفی کردند این بود که با یادآوری به سابقه پلید (زنا کردن) والدین ابن زیاد و والدین زیاد این خاندان اهلیت بیعت گرفتن از خاندان عصمت و طهارت را ندارند و بیعت با چنین خاندانی باعث ذلت میشود.
3. حضرت سیدالشهداء علیهالسلام در این بیان عالی، یکی از ویژگیهای خاندان عصمت و طهارت (حُجُورٌ طَابَتْ) را دور بودن از ذلت و پستمنشی معرفی کردند. این بدان معنی است که هیچکدام از مصومین علیهمالسلام حاضر نبودهاند با تسلیم شدن دربرابر طاغوت وقت، جامۀ ذلت را برتن کنند؛ چنانچه تاریخ ائمه علیهمالسلام نیز گواه این مطلب است.
4. حضرت در این روایت، بیعت کردن و تسلیم شدن دربرابر یزید و یزیدیان را فقط از خود نفی نکردند، بلکه عدم بیعت با این قبیل شیاطین را خصوصیت هر انسان صاحب غیرت و هر انسان شرفتمند و عزیز دانستند (یَأْبَى اللَّهُ ذَلِکَ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ حُجُورٌ طَابَتْ وَ أُنُوفٌ حَمِیَّةٌ وَ نُفُوسٌ أَبِیَّةٌ). از این بیان حضرت به دست میآوریم که در هر دورهای از تاریخ، هیچ انسان مؤمن آزادۀ غیرتمند عزیز شرافتمند، حاضر به تسلیم شدن و اطاعت کردن از افرادی با روحیات و صفات یزیدیان نخواهد بود.
5. حضرت در این روایت، مرگ شرافتمندانه (مَصَارِع الْکِرَام) را بر اطاعت و تسلیم شدن در برابر انسانهای پست (طَاعَة اللِّئَام) ترجیح دادند و این یعنی مرگ با عزت، بهتر از زندگی با ذلت است.
همچنین از آن حضرت روایت شده که در مسیر کربلاء و در منزلی به نام «ذى حسم» فرمودند:
«فَإِنِّی لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ لَا الْحَیَاةَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَماً»[7] (من مرگ را جز سعادت نمىبینم و زندگى با ستمکاران را جز ملال نمىدانم).
در روز عاشورا نیز وقتی « قیس بن اشعث» آن حضرت را به تسلیم شدن در برابر عبیداللهبنزیاد دعوت کردند، آن حضرت فرمود:
«لا و اللّه لا اعطیهم بیدى اعطاء الذلیل و لا اقرّ اقرار العبید»[8] (به خدا سوگند نه؛، نه دست خوارى به شما خواهم داد و نه مانند بندگان فرار خواهم نمود).
[1] طبرى در الاحتجاج به جاى «الملّة و الذّلّة»، «الفلّة و الذلّة» (گریز و خوارى) آورده است و در روایت ابن طاوس «السلّة و الذلّة» (شمشیر کشى و یا خوارى)] آمده است.
[2] در پارهاى نسخههاى تازه به جای «الدنیئة»، «الذلّة» (خوارى)] آمده است.
[3] در بعضی از نسخ حدیث، بجای «أَنْ نُؤْثِرَ»، «من أن نؤثر» آمده است.
[4] تحف العقول عن آل الرسول صلى الله علیه و آله، حسن بن على ابن شعبه حرانى، تحقیق علیاکبر غفاری، ص 241، 1جلد، جامعه مدرسین - قم، چاپ: دوم، 1404 / 1363ق.
[5] کتاب العین، ج2، ص: 221 (الدِّعْوة- بکسر الدال- ادِّعاءُ الوَلدِ الدَّعِیِّ غیر أَبیه و یَدَّعِیه غیر أبیه).
[6] پایگاه اینترنتی دانشنامه اسلامی؛ موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت علیهم السلام (https://b2n.ir/w67355)
[7] تحف العقول عن آل الرسول صلى الله علیه و آله، حسن بن على ابن شعبه حرانى، تحقیق علیاکبر غفاری، ص 245، 1جلد، جامعه مدرسین - قم، چاپ: دوم، 1404 / 1363ق.
[8] وقعة الطف، ص209، ابو مخنف کوفى، 1جلد، جامعه مدرسین، ایران، قم، چاپ سوم، 1417 ق؛ الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص: 98، شیخ مفید (ره)، 2جلد، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ: اول، 1413 ق.