یادداشت‌های یک طلبه

یادداشت‌های یک طلبه

امام رضا علیه‌السلام: «رحمت خدا بر آن بنده‏‌اى که امر ما را زنده گرداند (به این صورت که) تعالیم ما را فرا گیرد و آنها را به مردم بیاموزد؛ زیرا اگر مردم زیبایی‌هاى سخن ما را بدانند، بى‌گمان از ما پیروى می‌کردند». (عیون أخبار الرضا علیه‌‏السلام، ج1، ص307)

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

موجبات عزت از دیدگاه روایات

سه شنبه, ۱۱ مرداد ۱۴۰۱، ۰۷:۲۵ ب.ظ

1.  اطاعت از خداوند

امام حسن مجتبی علیه‌السلام فرمودند: «إِذَا أَرَدْتَ عِزّاً بِلَا عَشِیرَةٍ وَ هَیْبَةً بِلَا سُلْطَانٍ فَاخْرُجْ مِنْ ذُلِّ مَعْصِیَةِ اللَّهِ إِلَى عِزِّ طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل‏»[1] (اگر طالب عزت بدون عشیره و هیبت بدون قدرت هستى از ذلت معصیت پروردگار بسوى عزت طاعت او خارج شو‏).

از امام باقر علیه‌السلام روایت شده که یکى از دعاهاى امیر مؤمنان صلوات اللَّه علیه این بود: «إِلَهِی کَفَى‏ بِی‏ عِزّاً أَنْ أَکُونَ لَکَ عَبْداً وَ کَفَى بِی فَخْراً أَنْ تَکُونَ لِی رِبّاً إِلَهِی أَنْتَ لِی کَمَا أُحِبُّ وَفِّقْنِی لِمَا تُحِب»[2] (معبود من؛ مرا همین عزت و آبرو بس که تو را بنده باشم و همین سرافرازى مرا بس که تو پروردگار من باشى. معبودا تو برایم چنانى که من دوست دارم، بمن توفیق بده تا چنان بنده‏اى باشم که تو دوست دارى).

همچنین روایت شده که خداوند به حضرت داود علیه‌السلام فرمود:

«وَ وَضَعْتُ الْعِزَّ فِی طَاعَتِی وَ هُمْ یَطْلُبُونَهُ فِی خِدْمَةِ السُّلْطَانِ فَلَا یَجِدُونَهُ»[3] (عزّت را در اطاعت از خودم نهاده ‏ام، ولى مردم آن را در خدمت به سلاطین طلب مى‏کنند و نمى‏یابند).

حضرت امام رضا علیه‌السلام نیز اطاعت بنده از خدا را موجب اطاعت مخلوقات از  بنده که نوعی است دانستند و فرمودند: «مَنِ اتَّقَى اللَّهَ‏ یُتَّقَى‏ وَ مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ‏ یُطَاع‏»[4] (هر کس از خدا پروا داشته باشد [و او را نافرمانی نکند، خدا هیبتش را در دل مخلوقات می‌اندازد و در نتیجه‌ی آن] از گزند دیگران ایمن خواهد بود و هر کس از خدا اطاعت کند، خدا دیگر مخلوقات را مطیع او می‌گرداند).[5]

به همین جهت است که اگر کسی خودش را عزیز بداند، حاضر به ذلیل شدن به وسیله گناه و معصیت نمی‌شود. از حضرت علی علیه‌السلام روایت‌شده که فرمودند:

«مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ‏ عَلَیْهِ‏ [شَهْوَتُهُ‏] شَهَوَاتُه‏»[6] (هر کس را نفس کریم و بزرگوار شد شهوت‌هایش نزد او خوار مى ‏گردد [از آن پیروى ننماید تا به ذلّت و خوارى نیفتد]).

2. یأس از مردم و نداشتن چشم طمع به سوی آن‌ها

رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: «إِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ تَجْمَعَ خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ فَاقْطَعْ‏ طَمَعَکَ‏ مِمَّا فِی أَیْدِی النَّاس‏»[7] (اگر میل دارى خیر دنیا و آخرت را جمع کنى طمع خود را از آنچه در دست مردم است قطع کن‏).

3. گذشت از ظلم و خطای دیگران و بخشش آنان

از امام باقر علیه‌السلام روایت شده که: «ثَلَاثٌ لَا یَزِیدُ اللَّهُ بِهِنَّ الْمَرْءَ الْمُسْلِمَ إِلَّا عِزّاً الصَّفْحُ عَمَّنْ ظَلَمَهُ‏ وَ إِعْطَاءُ مَنْ حَرَمَهُ وَ الصِّلَةُ لِمَنْ قَطَعَه‏»[8] (سه چیز است که خدا به وسیله آنها جز عزت مرد مسلمان را نیفزاید: گذشت از کسى که باو ستم کرده و بخشیدن بآن که محرومش ساخته و پیوست با آنکه از او بریده است).

4. صبر بر مصیبت

از امام باقر علیه‌السلام روایت شده که: «مَنْ صَبَرَ عَلَى مُصِیبَةٍ زَادَهُ اللَّهُ عِزّاً عَلَى عِزِّهِ وَ أَدْخَلَهُ جَنَّتَهُ مَعَ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ»[9] (هر کس بر مصیبتى صبر کند و شکیب ورزد خداوند عزّتى بر عزّتش بیفزاید، و او را با محمّد و أهل بیتش علیهم السّلام ببهشت داخل فرماید).

5. قانع بودن

از امیرالمؤمنین علیه‌السلام روایت شده که: «مَنْ قَنِعَتْ نَفْسُهُ عَزَّ مُعْسِراً مَنْ شَرِهَتْ نَفْسُهُ ذَلَّ مُوسِراً»[10] (هر که قانع باشد نفس او عزیز باشد در حالى که فقیر و محتاج باشد؛ هر که حریص باشد نفس او خوار شود در حالى که توانگر باشد).

6. ذلیل کردن نفس

رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: «ثَلَاثَةٌ لَا یَزِیدُ اللَّهُ بِهِنَّ إِلَّا خَیْراً التَّوَاضُعُ لَا یَزِیدُ اللَّهُ بِهِ إِلَّا ارْتِفَاعاً وَ ذُلُ‏ النَّفْسِ‏ لَا یَزِیدُ اللَّهُ بِهِ إِلَّا عِزّاً وَ التَّعَفُّفُ لَا یَزِیدُ اللَّهُ بِهِ إِلَّا غِنا»[11] (سه چیز است که خداوند به وسیله آنها فقط خیر را زیاد مى‏کند: به تواضع مقام آدمى را بالا مى‏برد، با خوار نمودن نفس به او عزّت مى‏دهد، و به وسیله عفت و پاکدامنى او را بی نیاز مى‏کند).

7. توکل

از امام باقر علیه‌السلام روایت شده که: «الْغِنَى وَ الْعِزُّ یَجُولَانِ فِی قَلْبِ الْمُؤْمِنِ فَإِذَا وَصَلَا إِلَى مَکَانٍ فِیهِ التَّوَکُّلُ‏ أَقْطَنَاهُ‏»[12] (بی‌نیازی و عزت در قلب مؤمن در حرکت است، وقتى رسیدند به مکانى که در آن توکل بود آنجا را وطن میگیرند) [یعنی هرکس بر خدا توکل کند، عزیز و بی‌نیاز از دیگران می‌شود].

8. طلب کردن حاجت از انسان‌های پست و غیرکریم

از علی علیه‌السلام روایت‌شده که فرمودند: «أشدّ من الموت طلب‏ الحاجة من‏ غیر أهلها»[13] (سخت‏ تر از مرگ، درخواست حاجت از کسى  است که اهلیت آن را نداشته باشد که از او چیزی طلب کنند).

روایت شده که در روایت است که مردى انصارى خدمت حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام رسید و قصد داشت از آن حضرت تقاضائى بنماید. حضرت به آن شخص فرمود: «یَا أَخَا الْأَنْصَارِ صُنْ وَجْهَکَ عَنْ بِذْلَةِ الْمَسْأَلَةِ وَ ارْفَعْ حَاجَتَکَ فِی رُقْعَةٍ فَإِنِّی آتٍ فِیهَا مَا سَارَّکَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ...» (ای برادر انصارى، آبروى خود را مریز؛ خواهشت را در رقعه ای بنویس؛ همانا من به خواست خدا کارى مى‏کنم که خرسند شوى). پس سائل نوشت: ای اباعبداللَّه؛ فلانی پانصد دینار از من طلبکار است و عرصه را بر من تنگ کرده است؛ از او بخواهید مهلتم دهد تا گشایشى پیدا کنم. حضرت ورقه را خواند، وارد منزل شد و کیسه‏اى محتوى هزار دینار آورد و فرمود: «أَمَّا خَمْسُمِائَةٍ فَاقْضِ بِهَا دَیْنَکَ وَ أَمَّا خَمْسُمِائَةٍ فَاسْتَعِنْ بِهَا عَلَى دَهْرِکَ» (پانصد دینار را براى اداء قرضت بپرداز و پانصد دینار دیگر را صرف زندگى کن). سپس فرمود:

«و لَا تَرْفَعْ حَاجَتَکَ إِلَّا إِلَى أَحَدِ ثَلَاثَةٍ إِلَى ذِی دِینٍ أَوْ مُرُوَّةٍ أَوْ حَسَبٍ فَأَمَّا ذُو الدِّینِ فَیَصُونُ دِینَهُ وَ أَمَّا ذُو الْمُرُوَّةِ فَإِنَّهُ یَسْتَحْیِی لِمُرُوَّتِهِ وَ أَمَّا ذُو الْحَسَبِ فَیَعْلَمُ أَنَّکَ لَمْ تُکْرِمْ وَجْهَکَ أَنْ تَبْذُلَهُ لَهُ فِی حَاجَتِکَ فَهُوَ یَصُونُ وَجْهَکَ أَنْ یَرُدَّکَ بِغَیْرِ قَضَاءِ حَاجَتِکَ»[14] (هیچ‌گاه جز به یکى از سه کس اظهار حاجت نکن: شخص دین‌دار، یا صاحب مروت، یا شخص صاحب حسب؛ زیرا کسی که پایبند دین است براى‏ حفظ دین خود حاجتت را برآورده می‌کند؛ و شخص جوانمرد از مردانگى خود شرم مى‏کند که ناامیدت سازد؛ و شخص باتبار مى‏داند که احتیاج و نیازت تو را به عرضه کردن آبرو واداشته؛ پس براى حفظ آبرویت تو را دست‌خالی بازنمی‌گرداند).

9. مناعت طبع (خود را عزیز دانستن و زیر بار ذلت نرفتن)

از امام صادق علیه‌السلام روایت‌شده که فرمودند:

«لَأَنْ أُقْرِضَ قَرْضاً أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ‏ أصله أَصِلَ‏ بِمِثْلِهِ»[15] (اگر چیزى را قرض دهم، براى من محبوب‏تر از این است که مثل آن را بخشش ‌کنم)‏.

امام صادق علیه‌السلام در جای دیگر دلیل این فضیلت را چنین بیان کردند: «لِأَنَّ الْقَرْضَ یَصِلُ إِلَى مَنْ لَا یَضَعُ‏ نَفْسَهُ‏ لِلصَّدَقَةِ لِأَخْذِ الصَّدَقَةِ»[16] (قرض به کسانى مى ‏رسد که براى گرفتن صدقه خود را در جایگاه صدقه قرار نمى ‏دهند). شاید مراد از این فرمایش این است که کسی که محتاج است هیچ‌گاه برای برطرف کردن نیازش خود را محتاج نشان نمی‌دهد تا به او صدقه بدهند. بلکه با حفظ عزت و کرامت نفس خویش، مبلغی را به‌عنوان قرض می‌گیرد تا در وقت وسعت به قرض دهنده پس بدهد.

از امام علی علیه‌السلام روایت شده که فرمودند:

«إِنَّ قَدْرَ السُّؤَالِ أَکْثَرُ مِنْ قِیمَةِ النَّوَالِ فَلَا تَسْتَکْثِرُوا مَا أَعْطَیْتُمُوهُ فَإِنَّهُ لَنْ یُوَازِیَ قَدْرَ السُّؤَال»[17]‏ (به‌درستی که قدر سؤال [درخواست حاجت] از قیمت چیزی است که انسان می‌گیرد زیادتر است. پس آنچه را به سائل عطا کرده‌اید را بسیار نشمارید؛ چراکه به تحقیق با قدر سؤال برابرى نمی‌کند). این یعنی درخواست حاجت از دیگران باعث کم شدن عزت انسان می‌شود؛ لذا بهتر است در غیر موارد ضرورت تا امکان دارد از درخواست حاجت از دیگران اجتناب شود.

روایت شده که روزی مردی وارد مجلس حضرت امام رضا علیه السلام شد و عرض کرد: «سلام بر تو ای پسر رسول خدا؛ من مردى از دوست‌داران تو و پدرانت هستم؛ از مکه مى‌آیم؛ مال خود را گم کردم؛ اگر صلاح بدانید آنقدر که مرا به وطنم برساند به من کمک فرمائید تا به شهر خود برسم؛ در آنجا من اموالی دارم و خدا مرا از نعمت خویش بهره‌مند کرده است؛ وقتى به شهر خود رسیدم آنچه به من عنایت کرده‌اید را از طرف شما صدقه می‌دهم؛ من خود مستحق صدقه نیستم و نمی‌توانم از صدقه استفاده کنم. حضرت به آن شخص فرمود: خدا رحمتت کند بنشین؛ سپس شروع به صحبت کردن با مردم کرد تا اینکه به غیر چند نفر از جمله آن مرد و من که نزد حضرت باقى ماندیم همۀ جمعیت متفرق شدند. حضرت اجازه خواستند و وارد اندرون شدند و ساعتى در آنجا بود؛ سپس در را باز کرد و همان پشت درب ایستاد و دست خود را از بالاى در خارج کرده و فرمود: خراسانى کجا است. آن مرد عرض کرد: من اینجا هستم. حضرت فرمود: این دویست دینار را بگیر و از آن براى مخارج خویش استفاده کن و به آن تبرک بجو؛ نمی‌خواهد از طرف من صدقه بدهى؛ برو که مرا نبینى و من نیز ترا نبینم. آن مرد خارج شد و رفت. سلیمان به حضرت عرض کرد: خیلى به او لطف کردید و مورد شفقت خویش قرار دادید؛ پس چرا صورت خود را از او پوشانیدید؟! حضرت فرمود: «مَخَافَةَ أَنْ أَرَى ذُلَّ السُّؤَالِ فِی وَجْهِهِ لِقَضَائِی حَاجَتَهُ ...»[18] (ترسیدم ذلت درخواست کمک را در چهره‌اش مشاهده کنم؛ چرا که با کمک کردن من [او احساس می‌کند که عزت نفسش را از دست داده است]).

10. کظم غیظ (فروبرن خشم)

از امام صادق علیه‌السلام روایت شده که فرمودند:

«مَا مِنْ عَبْدٍ کَظَمَ غَیْظاً إِلَّا زَادَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عِزّاً فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَة»[19] (هیچ بنده‏ئى خشمى فرو نخورد، جز آنکه خداى عز و جل عزت او را در دنیا و آخرت بیفزاید).



[1] کفایة الأثر فی النص على الأئمة الإثنی عشر ؛ ؛ ص228؛ خزاز رازى، على بن محمد، 1جلد، بیدار - قم، 1401 ق.

[2] کنز الفوائد ؛ ج‏1 ؛ ص386؛ محمد بن على کراجکى، 2جلد، چاپخانه فردوسى - تهران، چاپ: اول، بى تا.

[3] عدة الداعی و نجاح الساعی؛ ص179

[4] الکافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج‏1 ؛ ص138

[5] مراجعه شود به: مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول ؛ مرحوم علامه محمدباقر مجلسی؛ ج‏2 ؛ ص93

[6] نهج البلاغة؛ نسخه‌ی صبحی صالح؛ حکم 449 ؛ ص555

[7] من لا یحضره الفقیه ؛ ج‏4 ؛ ص392؛ محمد بن على ابن بابویه، 4جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم - قم، چاپ: دوم، 1413 ق.

[8] الکافی، ج‏2، ص109؛ محمد بن یعقوب کلینى، 8جلد، دار الکتب الإسلامیة - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.

[9] ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ؛ النص ؛ ص198؛ محمد بن على ابن بابویه، 1جلد، دار الشریف الرضی للنشر - قم، چاپ: دوم، 1406 ق.

[10] غرر الحکم و درر الکلم، ص: 616؛ تمیمى آمدى، (مجموموعة من کلمات و حکم الإمام علی علیه السلام)، 1جلد، دار الکتاب الإسلامی - قم، چاپ: دوم، 1410 ق.

[11] مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ص224؛ على بن حسن طبرسى، 1جلد، المکتبة الحیدریة - نجف، چاپ: دوم، 1385ق / 1965م / 1344ش.

[12] بحار الأنوار، ج‏75، ص186؛ محمد باقر بن محمد تقى مجلسى، 111جلد، دار إحیاء التراث العربی - بیروت، چاپ: دوم، 1403 ق.

[13] غرر الحکم و درر الکلم ؛ ص206

[14] تحف العقول؛ ص 247

[15] ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ؛ ص138

[16] الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا علیه السلام ؛ ص256

[17] میزان الحکمة، ج٢، ص١٢٢٩

[18] الکافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج‏4 ؛ ص23

[19] الکافی، ج‏2، ص110؛ محمد بن یعقوب کلینى، 8جلد، دار الکتب الإسلامیة - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.

  • ۰۱/۰۵/۱۱

ذلت نفس

عزت نفس

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.