گزارشهایی از شجاعت رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله
یکی از ویژگیهای رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله شجاعت آن حضرت بود.
آن حضرت در جنگها پناه مسلمین بود؛ طوری که مسلمانان در سختیهای جنگ به او پناه میبردند.
ایشان در جنگ نزدیکترین افراد به دشمن بودند؛ یعنی در خط مقدم جهاد حضور داشتند و بدون هیچ ترسی با دشمن مبارزه میکردند.
از حضرت علی علیهالسلام روایت شده که در این باره فرمود:
«لَقَدْ رَأَیْتُنِی یَوْمَ بَدْرٍ وَ نَحْنُ نَلُوذُ بِالنَّبِیِّ ص وَ هُوَ أَقْرَبُنَا إِلَى الْعَدُوِّ وَ کَانَ مِنْ أَشَدِّ النَّاسِ یَوْمَئِذٍ بَأْساً»[1]
(در میدان بدر مرا مشاهده کردید که [هرگاه جنگ شدت می یافت و دو سپاه با یکدیگر روبرو می گردیدند] ما به رسول خدا [صلّیاللهعلیهوآله] پناه مىبردیم و در آن گیرودار هیچ کس از آن حضرت به سپاه دشمن نزدیکتر نبود و در حمله سختتر و شدیدترین بود).
پاسخ رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله به تهدید مشرکان در اوائل بعثت نیز حکایت از شجاعت آن حضرت دارد. در اوایل دعوت علنی اسلام، سران و اشراف قریش نزد ابوطالب علیهالسلام عموی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رفتند و با عباراتی تهدیدآمیز او را به ترک حمایت از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرا خواندند. ابوطالب که اوضاع را نگران کننده دید، سخنان اشراف و سران قریش را با پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در میان گذاشت و از او خواست تا دست از دعوت خویش بردارد؛ اما پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با شجاعت تمام پاسخ دادند:
«یَا عَمَّاهْ لَوْ وُضِعَتِ الشَّمْسُ فِی یَمِینِی وَ الْقَمَرُ فِی شِمَالِی مَا تَرَکْتُ هَذَا الْقَوْلَ حَتَّى أُنْفِذَهُ أَوْ أُقْتَلَ دُونَهُ»[2]
(ای عمو؛ اگر خورشید را در دست راستم قرار دهند، و ماه را در دست چپم، از این گفته دست برنمىدارم، تا اینکه اسلام را انتشار دهم، یا در راه آن کشته شوم).
در سفر هجرت رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله نیز در آن هنگام که به غار ثور پناه برده بودند و مشرکان نیز شمشیر به دست او را تا دهانه غار تعقیب کرده بودند، آن حضرت با شجاعت، به همراه خود که ترس و وحشت بر او چیره شده بود دلداری داد و فرمود:
«غم مخور خدا با ماست» (إِذْ یَقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا).[3]
در شجاعت رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله همین بس که در طول حدود ده سال حیات مبارک ایشان بعد از هجرت به مدینه و تشکیل حکومت که مصادف با کهنسالی آن حضرت بود، در 26 یا 27 جنگ حضور داشتند. همچنانکه مسعودی در مروج الذهب تعداد غزوههای آن حضرت را این تعداد میشمارد.[4]
شجاعت آن حضرت در غزوه حُنَین باعث شد که ورق جنگ از شکست به سوی پیروزی لشکر اسلام برگردد. به این صورت که پس از فتح مکه در سال هشتم هجری در منطقه حنین بین مسلمانان و قبیلههای هوازِن و ثقیف جنگی رخ داد. در ابتدای جنگ بر اثر شبیخون غافلگیرانه مشرکان از تنگههاى درّه به صورت یک مرتبه و دسته جمعى بر مسلمانان و نیز حضور تازهمسلمانان مکی، سپاه اسلام متزلزل بود طوری که مسلمانان بدون اینکه به هیچ چیز توجه کنند از جنگ فرار کردند. در این هنگام رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله خطاب به مسلمانان فرارى مىفرمود:
«یا أنصار الله و أنصار رسوله! أنا عبد الله و رسوله صابر» (اى یاران خدا و اى یاران رسول خدا! من بنده و رسول خدایم و پایدار و شکیبا ایستاده ام).
راوی میگوید: سپس آن حضرت با حربه خود پیشاپیش همه حمله کرد و سوگند به کسى که او را به حق مبعوث فرموده است ما نه شمشیرى زدیم و نه نیزه اى و با وجود آن خداوند متعال دشمن را شکست داد.[5]
[1] طبرسى، حسن بن فضل، مکارم الأخلاق، ص 18؛ 1جلد، شریف رضى - قم، چاپ: چهارم، 1412 ق / 1370 ش
[2] ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، ج1 ؛ ص58؛ 4جلد، علامه - قم، چاپ: اول، 1379 ق.
[3] سوره توبه، آیه 40
[4] ، أبو الحسن على بن الحسین بن على المسعودی (م 346)؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، ص 280؛ تحقیق اسعد داغر، قم، دار الهجرة، چ دوم، 1409
[5] محمد بن عمر الواقدی (م 207)؛ المغازى،ج3،ص 898؛ تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الأعلمى، ط الثالثة، 1409/1989.