فتنه از منظر قرآن
«فتنه» در اصل از «فتن» (بر وزن متن) گرفته شده که به گفته راغب در مفردات به معنى قرار دادن طلا در آتش، براى ظاهر شدن میزان خوبى آن از بدى است و به گفته بعضى گذاشتن طلا در آتش براى خالص شدن از ناخالصیهاست.[1] به مین دلیل است که فتنه در قرآن کریم در معانی زیر به کار رفته است:
1. آزمایش و امتحان؛ مانند «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ» (آیا مردم گمان مىکنند، همین که گفتند ایمان آوردیم، رها مىشوند و آزمایش نخواهند شد)[2].
2. فریب دادن؛ مىفرماید «یا بَنِی آدَمَ لا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطانُ» (اى بنیآدم، شیطان شما را نفریبد).[3]
3. بلا و عذاب آمده؛ مانند «یَوْمَ هُمْ عَلَى النَّارِ یُفْتَنُونَ ذُوقُوا فِتْنَتَکُمْ» (آن روز که آنها بر آتش، عذاب مىشوند و به آنها گفته مىشود بچشید عذاب خود را).[4]
4. گمراهى آمده، مانند «وَ مَنْ یُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِکَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً» (کسى که خدا گمراهى او را بخواهد [و از او سلب توفیق کند] هیچ قدرتى براى نجات او، در برابر خداوند نخواهى داشت).[5]
5. شرک و بت پرستى یا سد راه ایمان آورندگان؛ مانند آیه مورد بحث، و بعضى آیات بعد از آن که مىفرماید: «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ» (با آنها پیکار کنید تا شرک از میان برود، و دین مخصوص خداى یگانه باشد).
ظاهر این است که تمام این معانى به همان ریشه اصلى که در معنى فتنه گفته شد باز مىگردد؛ زیرا با توجه به اینکه معنى اصلى قرار دادن طلا در زیر فشار آتش براى خالص سازى، یا جدا کردن سره از ناسره است، در هر مورد که نوعى فشار و شدت وجود داشته باشد این واژه به کار مىرود؛ مانند امتحان که معمولا با فشار و مشکلات همراه است، و عذاب که نوع دیگرى از شدت و فشار است، و فریب و نیرنگ که تحت فشارها انجام مىگیرد و همچنین شرک یا ایجاد مانع در راه هدایت خلق که هر کدام متضمن نوعى فشار و شدت است.[6]
همانطور که گفته شد، یکی از مواردی که قرآن از آن تعبیر به «فتنه» کرده است، شرک و بتپرستی بود. در زمانی که آیین بت پرستى و فسادهاى گوناگون فردى و اجتماعى مولود آن، در سرزمین مکه رایج شده بود، و حرم امن خدا را آلوده کرده بود و فساد آن از قتل و کشتار هم بیشتر بود، خداوند راهکار مقابله با این فتنه را در آن زمان چنین بیان میفرماید که:
«وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْل»[7]
(آنها [همان مشرکانى که از هیچ گونه ضربه زدن به مسلمین خوددارى نمىکردند] را هر کجا بیابید به قتل برسانید و از آنجا که شما را بیرون ساختند [مکه[ آنها را بیرون کنید [چرا که این یک دفاع عادلانه و مقابله به مثل منطقى است] فتنه از کشتار هم بدتر است [به خاطر ترس از خونریزى، دست از پیکار با بت پرستى بر ندارید که بت پرستى از قتل، بدتر است])
مرحوم علامه طباطبایی نیز میفرماید: «معناى آیه این شد که علیه مشرکین مکه کمال سختگیرى را به خرج دهید، و آنان را هر جا که برخوردید به قتل برسانید، تا مجبور شوند از سرزمین و وطن خود کوچ کنند، همانطور که شما را مجبور به جلاى وطن کردند، هر چند که رفتار آنان با شما سختتر بود، براى اینکه رفتار آنان فتنه بود، و فتنه بدتر از کشتن است، چون کشتن تنها انسان را از زندگى دنیا محروم مىکند، ولى فتنه مایه محرومیت از زندگى دنیا و آخرت و انهدام هر دو نشاه است».[8]
- ۰۱/۰۸/۰۶