توضیح حدیث «لو لا فاطمة لما خلقتکما» درباره حضرت فاطمه سلاماللهعلیها
مرحوم «سید حسن میر جهانى طباطبائى جرقوئى اصفهانى» متوفی 1413 قمری در کتاب «جنة العاصمة» مینویسد:
زمانى که در نجف اشرف مشرّف بودم، بر حسب اتّفاق براى اخذ کتابى از فضیلة العلّامه خلد مقام شیخ محمّد سماوى مؤلّف کتاب ابصار العین فى انصار الحسین علیه السّلام شرف خدمت ایشان را حاصل کردم، در مکتبه ایشان به کتابى مخطوط که در مقابل داشتند نگاه مىکردم، از نام آن کتاب پرسیدم، فرمودند: کتاب کشف اللآلى تألیف عالم جلیل شیخ صالح بن عبد الوهّاب بن العرندس حلّى است، که یکى از علماء بزرگ شیعه بوده از علماء قرن نهم، و کتاب را به من دادند، کتابى بود به قطع وزیرى، کاغذ زرد، قریب سیصد صفحه بخطّ شیخ احمد تونى نوشته شده بود.
در ضمن اینکه مشغول دیدن عناوین آن بودم، برخورد کردم به حدیثى که مکرّر از زبان معدودى از بزرگان اهل فضل شنیده بودم بطور مرسل و هرچند تفحّص کرده و از بعضى از محدّثین از سند آن پرسش مىکردم اظهار بىاطّلاعى مىکردند، و بعضى هم از احادیث موضوعه مىدانستند، دیدم در آن حدیث را مسندا نقل نموده، از مرحوم سماوى استجازه استنساخ آن را نمودم، ایشان هم مضایقه نفرمودند، من با نهایت خوشحالى در همان مجلس حدیث را نوشتم چون در فضیلت بىبى معظّمه فاطمه زهراء سلام اللّه علیها بود مقتضى دیدم که در این کتاب درج نمایم، و العهدة على راویه.
فی کتاب کشف اللآلی (که این کتاب در زمان کنونی در دسترس نیست) لصالح بن عبد الوهّاب بن العرندس أنّه روى عن الشیخ إبراهیم بن الحسن الذرّاق، عن الشیخ علی بن هلال الجزائری، عن الشیخ أحمد بن فهد الحلّی، عن الشیخ زین الدین علی بن الحسن الخازن الحائری، عن الشیخ أبی عبد اللّه محمّد بن مکّی الشهید، بطرقه المتّصلة إلى أبی جعفر محمّد بن علی بن موسى بن بابویه القمّی، بطریقه إلى جابر بن یزید الجعفی، عن جابر بن عبد اللّه الأنصاری، عن رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله، عن اللّه تبارک و تعالى أنّه قال:
«یا أحمد، لولاک لما خلقت الأفلاک، و لو لا علی لما خلقتک، و لو لا فاطمة لما خلقتکما»
(یعنى: به سند مذکور از جابر بن عبد اللّه انصارى از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله روایت کرده که فرمود: خداى تبارک و تعالى فرمود: اى احمد! اگر تو نبودى افلاک را نمىآفریدم، و اگر على نبود تو را نمىآفریدم، و اگر فاطمه نبود هیچیک از شما را نمى آفریدم).
سپس جابر گفت: هذا من الأسرار التی أمرنا رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله بکتمانه الّا عن أهله (این سخن از اسراری است که رسول خدا ص ما را امر کرد تا آن را از غیر اهلش پنهان بداریم).
مصحح و محقق این کتاب (سید مهدی رجائی) سند این روایت را صحیح میداند و مینویسد: مؤلّف کتاب کشف اللآلى یکى از علماء قرن نهم هجرى بوده، و او یکى از مؤلّفین از علماء شیعه در فقه و اصول و حدیث بوده، کان عالما ناسکا زاهدا ورعا ادیبا شاعرا، و در حدود هشتصد و چهل هجرى تقریبا وفات یافته، و قبر او در حلّه هیفاء مزارى است که به آن تبرّک مىجویند. و سلسله راویان حدیث همه عدل امامى و از بزرگان مشیخه بشمار مىروند، و سند حدیث در نهایت اتقان است.
محقق کتاب در توضیح فقره دوم و سوم روایت فوق براى تقریب به ذهن مثالی ذکر کرده و مینویسد: تمام عوالم امکانیّه را به شخص تامّ الخلقه مرکّب از اعضاء و جوارح داخلیّه و خارجیّه، که بعضى از اجزاء و اعضاء آن خادمه و بعضى مخدومه، و در اجزاء مخدومه هم بعضى از آنها رئیسه اند که قوام و بقاء سائر اعضاء بواسطه آنهاست، که اگر آنها نباشند باقى آنها هیچکدام نخواهند بود، و قوام اعضاء رئیسه هم هر کدام از آنها به یکدیگر است، مثلا اعضاء رئیسه در بدن هر شخصى عبارت است از دماغ (مغز) که بمنزله پیغمبر است در بدن، و قلب که بمنزله امام است در آن، و جگر که مجمع البحرین آن دو است، پس اگر گفته شود اگر دماغ نبود قلب هم نبود، و اگر جگر که منشأ رسانیدن خون به قلب و از آن به دماغ و سائر اعضاء است نبود نه دماغ بود و نه قلب، جاى تردید و اشکالى باقى نمى ماند.
حدیث مشهور مستفیض بلکه متواتر نبوى صلّى اللّه علیه و آله که فرموده: «فاطمة بضعة منّی» و حدیث «فاطمة روحی التی بین جنبی» که هر دو حدیث را فریقین روایت کرده اند پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فاطمه علیها السّلام را به عضویّت خود معرفى فرموده، و آن بىبى معظّمه را روح خود خوانده بر سبیل حقیقت است نه مجاز ... (و این شاهد بر تفسیر فوق از روایت گفته شده است).
(جنة العاصمة، سید حسن میر جهانى طباطبائى، متوفی 1413 ق؛ تحقیق سید مهدی رجائی؛ یک جلد؛ نشر بیت الزهراء سلاماللهعلیها؛ مشهد؛ چاپ 1426 ق؛ نوبت چاپ: اوّل؛ ص 283 الی 285)
بنابراین نباید این روایت را به معنی افضل بودن حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها بر رسول اکرم صلّیاللهعلیهوآله و امیرالمؤمنین علیهالسلام بگیریم. بلکه یکی از معانی روایت فوق چنین است که رسالت رسول اکرم صلّیاللهعلیهوآله بدون فاطمه سلاماللهعلیها به نتیجه و هدف نهایی نمیرسد و این فاطمه بود که با تبیین و تبلیغ رسالت آن حضرت و همچنین قرار گرفتن امامت در نسل ایشان، رسالت رسول خدا (ص) را به نتیجه رساند. وگرنه رسالت بدون امامت، ابتر میماند؛ همچنانکه آیه «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه» (اى پیامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده [که همان معرفی وصیّ خود و امام بعد از تو است] ابلاغ کن؛ و اگر نکنى پیامش را نرسانده اى) نیز دلالت بر همین مطلب میکند. همینطور امامت امیرالمؤمنین علیهالسلام بدون استمرار امامت در نسل حضرت فاطمه سلاماللهعلیها به نتیجه واقعی نمیرسد و این فاطمه بود که با تولد و تربیت امامت، باعث استمرار امامت شد.