یکی از اکابر فقها و علماى امامیه در قرن هشتم و نهم هجرى بوده و جامع کمالات ظاهرى و باطنى و علم و عمل و دربردارنده معارف عقلى و نقلى، جناب احمد بن محمد بن فهد اسدى حلى، متولد سال 757 هجرى قمری و متوفی سال841 هجرى قمری است. اگر چه ابن فهد در علوم مختلف از جمله فقه و تاریخ و کلام و غیر اینها تألیفاتى دارد اما نام او تداعى کننده عرفان وسیر و سلوک و زهد و تقوا است و بیشتر بهاین صفات شهرت دارد.
ایشان در کتاب عدة الداعی و نجاح الساعی (ص 303 الی 305) که کتابی درباره دعا، ذکر و تلاوت قرآن است درباره «تقوا» چنین مینویسد:
لقد شحن بمدحها القرآن [قرآن هم پر است از مدح تقوا]
و کفاها شرفا قوله تعالى «وَ لَقَدْ وَصَّیْنَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ إِیَّاکُمْ أَنِ اتَّقُوا اللَّهَ» [همین سخن خداوند متعال در شرافت تقوا بس است که مىفرماید «هم به شما و هم به اهل کتاب، قبل از شما سفارش کردیم که تقواى الهى را مراعات نمایید»]
و لو کان فی العالم خصلة أصلح للعبد و أجمع للخیر و أعظم فی القدر و أولى بالإیجال و أنجح للآمال من هذه الخصلة التی هی التقوى لکان الله سبحانه أوحى بها عباده لمکان حکمته و رحمته [اگر در عالم براى بنده صفتى اصلح و داراى خیرى بیشتر و منزلتى عظیمتر و به ایجاد بیم و ترس در بندگان سزاوارتر و نیز حاجت رواکنندهتر از این صفت- یعنى تقوا- وجود مىداشت، حتما خداوند سبحان به وسیله وحى به بندگانش خبر میداد، زیرا او حکیم و رحیم است].
فلما أوصى بهذه الخصلة الواحدة جمع الأولین و الآخرین و اقتصر علیها علم أنها الغایة التی لا یتجاوز عنها و لا مقتصر دونها [پس از اینکه او همه انسانها از اول تا آخر را به این خصلت سفارش کرد و بدان اکتفا نمود، معلوم مىشود که «تقوا» هدفى است که از آن نمىتوان گذشت کرد و به غیر آن نمىتوان اکتفا نمود].
و القرآن مشحون بمدحها و عد فی مدحها خصالا [قرآن کریم مملو است از مدح تقوا و براى آن خصوصیاتى را بر شمرده، از جمله]:
الأول المدحة و الثناء [مدح و ثناى تقوا]: «وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» [اگر صبر کنید و تقوا را پیشه خود سازید، این چنین حالتى نشانهاى از قوّت اراده در کارها خواهد بود].
الثانی الحفظ و التحصین من الأعداء [حفظ و حراست از دشمنان]: «وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئاً» [اگر صبر کنید و با تقوا باشید، حیله آنان هیچ ضررى به شما نخواهد رساند]
الثالث التأیید و النصر [تأیید و یارى]: «أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ» [همانا خدا با پرهیزکاران است].
الرابع إصلاح العمل [اصلاح عمل]: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِیداً. یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمالَکُمْ» [اى کسانى که ایمان آورده اید! با تقوا باشید و سخنى محکم و استوار بگویید تا خدا کارهایتان را اصلاح کند].
الخامس غفران الذنوب [آمرزش گناهان]: «وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ» [گناهان شما را بیامرزد].
السادس محبة الله [محبت خدا]: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ» [همانا خدا متقین را دوست دارد].
السابع القبول [قبول شدن اعمال]: «إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ» [خدا تنها از متقین قبول مىکند].
الثامن الإکرام [کرامت و بزرگوارى]: «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ» [با تقواترین شما، با کرامتترینتان نزد خداست].
التاسع البشارة عند الموت [بشارت هنگام مرگ]: «الَّذِینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْرى فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ» [کسانى که ایمان آوردند و همیشه اهل تقوا بودند، هم در دنیا و هم در آخرت به آنان بشارت داده مىشود].
العاشرة النجاة من النار [نجات از آتش]: «ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا» [سپس باتقواها را (از آتش) نجات مىدهیم].
الحادی عشر الخلود فی الجنة [باقى ماندن همیشگى در بهشت]: «أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ» [(بهشت) براى متقین فراهم شده است].
الثانی عشر تیسیر الحساب [آسان شدن حساب]: «وَ ما عَلَى الَّذِینَ یَتَّقُونَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَیْءٍ» [حساب کار بدکاران بر عهده اهل تقوا نمىباشد].
الثالث عشر النجاة من الشدائد و الرزق الحلال [نجات از سختیها و روزى حلال]: «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً. وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ- إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْراً» [هر کس که تقواى الهى را پیشه کند، برایش راه چارهاى قرار مىدهد و از طریقى که گمان نمىبرد، روزىاش مىرساند، کسى که بر خدا توکل کند، همو برایش کافى است که خدا کارش را به انجام مىرساند. خدا براى هر چیز اندازهاى قرار داده است].
فانظر ما جمعت هذه الخصلة الشریفة من السعادات فلا تنس نصیبک منها [ببین این خصلت شریف (یعنى تقوا) چه سعادتهایى را در خود جمع کرده که مبادا در بهرهورى از آن غافل بمانى].
ثم انظر إلى الآیة الأخیرة و ما اشتملت علیه و قد دلت على أمور [خصوصا نظر کن به آخرین آیه که خود دلالت بر امورى دارد که عبارتند از]:
الأول أن التقوى حصنا منیعا و کهفا حریزا (حصن منیع و کهف حریز) لقوله تعالى «یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً» و مثله قوله علیه السلام « لَوْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ کَانَتَا رَتْقاً عَلَى عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ ثُمَّ اتَّقَى اللَّهَ لَجَعَلَ اللَّهُ لَهُ مِنْهُمَا فَرَجاً وَ مَخْرَجاً» [«تقوا» قلعهاى است استوار و پناهگاهى است مطمئن، چون فرمود «خداوند براى متقى راه چاره قرار مىدهد» و نظیر کلام رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم که فرمود «اگر آسمانها و زمین بر بنده مؤمن دوخته شده باشند و او تقواى الهى داشته باشد، خداوند متعال براى چنین بندهاى فرج و راه خروجى از میان آن دو قرار مى دهد».]
الثانی کونها کنزا کافیا لقوله تعالى «یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ» [«تقوا» گنجى است کافى؛ زیرا فرمود «او را از راهى که گمان نمىکند روزى مى دهد»].
الثالث دلت أیضا على فضیلة التوکل و أن الله تعالى یضمن للمتوکل بکفایته بقوله «فَهُوَ حَسْبُهُ وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِیلًا» [دلالت بر فضیلت توکل نیز دارد، زیرا خداوند متعال براى متوکل تضمین نموده که کفایتش کند، چون فرموده «خدا او را کافى است» (و سخن او هم صادق خواهد بود چون فرموده) «چه کسى در گفتارش از خدا راستگوتر است»].