حکایت مرحوم شیخ محمدتقی بافقی و امر به معروف و نهی از منکر
يكشنبه, ۲۷ اسفند ۱۴۰۲، ۱۰:۲۹ ق.ظ
شیخ محمد تقی بافقی یکی از علمای بزرگ و جلیل القدر و صاحب مقامات و کرامات و در امربه معروف و نهی از منکر بسیار سختگیر و شجاع و بی باک بود.
چنانکه در یکی از حمامهای قدیم دید سرهنگی ریشش را میتراشد. نزدیک آمد و به او گفت: مگر نمی دانی که دراسلام تراشیدن ریش حرام و گناه است؟ چگونه به این گناه اقدام میکنی؟ سرهنگ از جرأت و اهانت ایشان عصبانی شد و کشیدهای به صورت شیخ زد و گفت: به توچه که من ریشم را میتراشم؟
شیخ باکمال خونسردی مانند پدری دلسوز که فرزندش را نصیحت میکند، طرف دیگر صورتش را به سمت او گرفت و فرمود: یک سیلی هم به این طرف صورتم بزن، ولی خواهش میکنم ریشت را نتراش.
سرهنگ از مشاهده ی این حلم و موعظه خیرخواهانه از عمل خود پشیمان شد و از سلمانی حمام پرسید: این آقا کیست؟ سلمانی گفت: این آقا شیخ محمد تقی بافقی است. سرهنگ چون شیخ را شناخت بیشتر ناراحت و پشیمان شد. آمد دست آقا را ببوسد و عذرخواهی نمود وبعد به دست ایشان توبه کرد و بالاخره از نفس پاک شیخ عاقبت بخیر شد.[1]
[1] مردان علم در میدان عمل، ص 269