چند روایت درباره فضیلت و اهمیت امر به معروف و نهی از منکر
يكشنبه, ۲۷ اسفند ۱۴۰۲، ۱۰:۲۶ ق.ظ
1. عَنِ النَّبِیِّ ص قَالَ: «مَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَى عَنِ الْمُنْکَرِ فَهُوَ خَلِیفَةُ اللَّهِ فِی الْأَرْضِ وَ خَلِیفَةُ رَسُولِه»[1]
[کسى که امر بمعروف و نهى از منکر کند جانشین خداوند در زمین و جانشین پیامبر و کتاب او است].
2. مردى خدمت پیامبر آمد- در حالى که حضرت بر فراز منبر نشسته بود- و پرسید. «من خیر الناس»؟ [از همه مردم بهتر کیست]؟ پیامبر فرمود: «آمرهم بالمعروف و انهاهم عن المنکر و اتقاهم للَّه و ارضاهم»
[آن کس که از همه بیشتر امر به معروف و نهى از منکر کند و آن کس که از همه پرهیزگارتر باشد و در راه خشنودى خدا از همه بیشتر گام بردارد].[2]
3. فی حدیث عن النبی صلى اللّه علیه و آله و سلّم: «لتأمرون بالمعروف، و تنهون عن المنکر، أو لیسلطن اللّه علیکم سلطانا ظالما لا یجل کبیرکم و لا یرحم صغیرکم، و تدعو خیارکم فلا یستجاب لهم، و تستنصرون فلا تنصرون، و تستغیثون فلا تغاثون، و تستغفرون فلا تغفرون»[3]
[باید امر به معروف و نهى از منکر کنید و گر نه خداوند ستمگرى را بر شما مسلط مىکند که نه به پیران احترام مىگذارد، و نه بخوردسالان رحم مىکند، نیکان و صالحان شما دعا مىکنند ولى مستجاب نمىشود و از خداوند یارى مىطلبند اما خدا به آنها کمک نمىکند و حتى توبه مىکنند و خدا از گناهانشان درنمىگذرد].
4. على علیه السلام: «مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ کُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنْ الْمُنْکَرِ إِلَّا کَنَفْثَةٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ وَ إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ لَا یُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ وَ لَا یَنْقُصَانِ مِنْ رِزْق وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِکَ کُلِّهِ کَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِر»[4]
[همه اعمال نیکو و جهاد در راه خدا در پیش امر بمعروف و نهى از منکر نیست مگر مانند آب دهن انداختن در دریاى پهناور (چون قوام اسلام بامر بمعروف و نهى از منکر مىباشد) و امر بمعروف و نهى از منکر اجل را نزدیک نمىکند و روزى را کم نمىگرداند (چون اجل بموقع خود مىرسد و روزى کم و زیاده نمىشود خواه امر بمعروف و نهى از منکر بکند یا نکند پس هر که این عبادت بزرگ که سرمایه همه نیکبختیها است را از ترس جان یا از بیم کم شدن روزى بر اثر خشم مردم از دست دهد اندیشهاش نادرست است) و نیکوترین امر بمعروف و نهى از منکر (گفتن) یک سخن حقّ و درست است نزد پادشاه ستمگر (که آن سخن او را از ستمى باز داشته یا بخیر و نیکى وادارد)].
5. قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: «الْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیُ عَنِ الْمُنْکَرِ خُلُقَانِ مِنْ خُلُقِ اللَّهِ فَمَنْ نَصَرَهُمَا أَعَزَّهُ اللَّهُ وَ مَنْ خَذَلَهُمَا خَذَلَهُ اللَّهُ».[5]
[امر به معروف و نهی از منکر دو صفت از اوصاف خداوند است؛ پس هرکس آن دو را یاری کند خداوند او را عزیز گرداند و هرکس آن دو را خوار سازد خداوند هم او را خوار کند].
6. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ بِشْرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی عِصْمَةَ قَاضِی مَرْوَ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: «یَکُونُ فِی آخِرِ الزَّمَانِ قَوْمٌ یُتَّبَعُ فِیهِمْ قَوْمٌ مُرَاءُونَ یَتَقَرَّءُونَ وَ یَتَنَسَّکُونَ حُدَثَاءُ سُفَهَاءُ لَا یُوجِبُونَ أَمْراً بِمَعْرُوفٍ وَ لَا نَهْیاً عَنْ مُنْکَرٍ إِلَّا إِذَا أَمِنُوا الضَّرَرَ یَطْلُبُونَ لِأَنْفُسِهِمُ الرُّخَصَ وَ الْمَعَاذِیرَ یَتَّبِعُونَ زَلَّاتِ الْعُلَمَاءِ وَ فَسَادَ عَمَلِهِمْ یُقْبِلُونَ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الصِّیَامِ وَ مَا لَا یَکْلِمُهُمْ فِی نَفْسٍ وَ لَا مَالٍ وَ لَوْ أَضَرَّتِ الصَّلَاةُ بِسَائِرِ مَا یَعْمَلُونَ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَبْدَانِهِمْ لَرَفَضُوهَا کَمَا رَفَضُوا أَسْمَى الْفَرَائِضِ وَ أَشْرَفَهَا إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ فَرِیضَةٌ عَظِیمَةٌ بِهَا تُقَامُ الْفَرَائِضُ هُنَالِکَ یَتِمُّ غَضَبُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهِمْ فَیَعُمُّهُمْ بِعِقَابِهِ فَیُهْلَکُ الْأَبْرَارُ فِی دَارِ الْفُجَّارِ وَ الصِّغَارُ فِی دَارِ الْکِبَارِ إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ سَبِیلُ الْأَنْبِیَاءِ وَ مِنْهَاجُ الصُّلَحَاءِ فَرِیضَةٌ عَظِیمَةٌ بِهَا تُقَامُ الْفَرَائِضُ وَ تَأْمَنُ الْمَذَاهِبُ وَ تَحِلُّ الْمَکَاسِبُ وَ تُرَدُّ الْمَظَالِمُ وَ تُعْمَرُ الْأَرْضُ وَ یُنْتَصَفُ مِنَ الْأَعْدَاءِ وَ یَسْتَقِیمُ الْأَمْرُ فَأَنْکِرُوا بِقُلُوبِکُمْ وَ الْفِظُوا بِأَلْسِنَتِکُمْ وَ صُکُّوا بِهَا جِبَاهَهُمْ وَ لَا تَخَافُوا فِی اللَّهِ لَوْمَةَ لَائِمٍ فَإِنِ اتَّعَظُوا وَ إِلَى الْحَقِّ رَجَعُوا فَلَا سَبِیلَ عَلَیْهِمْ- إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَى الَّذِینَ یَظْلِمُونَ النَّاسَ وَ یَبْغُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ هُنَالِکَ فَجَاهِدُوهُمْ بِأَبْدَانِکُمْ وَ أَبْغِضُوهُمْ بِقُلُوبِکُمْ غَیْرَ طَالِبِینَ سُلْطَاناً وَ لَا بَاغِینَ مَالًا وَ لَا مُرِیدِینَ بِظُلْمٍ ظَفَراً حَتَّى یَفِیئُوا إِلَى أَمْرِ اللَّهِ وَ یَمْضُوا عَلَى طَاعَتِه»[6]
[در آخرالزمان گروهی میباشند که از آنها پیروی میشود؛ گروهی ریاکار که زهد میورزند و عبادت میکنند ولی نوظهوران و ابلهانند، امر به معروفی و نهی از منکری را واجب نمیکنند مگر هنگامی که از ضرر و زیان ایمن باشند، برای خودشان آسانی، عذر و بهانه طلب میکنند، به نماز و روزه و چیزهایی که به جان و مالشان ضرر نمیزند روی میآورند و اگر نماز به همراه کارهای دیگری که انجام میدهند به اموال و بدنهایشان ضرر بزند، رهایش میکنند همانطور که بالاترین واجبات و شریفترینشان را رها کردند؛ امر به معروف و نهی از منکر واجب بزرگی است که واجبات دیگر به وسیلهی آن برپا میشود. در آن هنگام خشم خدای عزّوجلّ بر آنان به نهایت میرسد؛ کیفرش را شامل همه افراد میکند؛ پس نیکان در خانه بدکاران و کودکان در خانه بزرگسالان هلاک میشوند. امر به معروف و نهی از منکر راه پیامبران و روشن صالحان و واجب بزرگی است که بهوسیلهی آن واجبات دیگر برپا میشود و راههای دین و دنیا امنیّت پیدا میکند و کسب مال حلال میشود و حقوق مردم به آنها برگردانده میشود و زمین آباد میشود و از دشمنان انتقام گرفته میشود و امر دین و دنیا استوار میشود؛ پس بدیها را با قلبهایتان انکار کنید و با زبانهایتان سخن بگویید و با گفتارتان کارهای زشتشان را بر پیشانی و صورتشان بکوبید و در راه خدا از سرزنش سرزنشکننده نترسید؛ پس اگر موعظه را پذیرفتند و به سوی حقّ برگشتند ایرادی بر آنها نیست؛ ایراد و مجازات بر کسانی است که به مردم ستم میکنند و در زمین به ناحق ظلم روامیدارند. برای آنان عذاب دردناکی است! در آن هنگام که موعظه نپذیرفتند و به سوی حق برنگشتند. با بدنهایتان با آنها جهاد کنید و با قلبهایتان از آنها منزجر باشید بدون اینکه طالب سلطه و فرمانروایی باشید و نه مالی بخواهید و نه خواستار پیروزی با ظلم کردن باشید تا اینکه به سوی فرمان خدا بازگردند و اطاعت او را به جا آورند].
7. عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: «أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى شُعَیْبٍ النَّبِیِّ ص أَنِّی مُعَذِّبٌ مِنْ قَوْمِکَ مِائَةَ أَلْفٍ أَرْبَعِینَ أَلْفاً مِنْ شِرَارِهِمْ وَ سِتِّینَ أَلْفاً مِنْ خِیَارِهِمْ فَقَالَ ع یَا رَبِّ هَؤُلَاءِ الْأَشْرَارُ فَمَا بَالُ الْأَخْیَارِ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ دَاهَنُوا أَهْلَ الْمَعَاصِی وَ لَمْ یَغْضَبُوا لِغَضَبِی»[7]
[خدا به شعیب پیغمبر «ع» وحى کرد که «صد هزار تن از قوم تو را عذاب خواهم کرد، چهل هزار از بدان، و شصت هزار از نیکان». شعیب گفت: پروردگارا! اشرار درست، اخیار چرا؟ خداى بزرگ به او وحى کرد: «چون با اهل معاصى سازگارى کردند و براى خشم من خشم نگرفتند»].
[1] نورى، حسین بن محمد تقى، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ؛ ج12 ؛ ص179، 28جلد، مؤسسة آل البیت علیهم السلام - قم، چاپ: اول، 1408ق.
[2] - مجمع البیان در ذیل تفسیر آیه.
[3] مکارم شیرازى، ناصر، الأمثل فى تفسیر کتاب الله المنزل، ج 2، ص 632، 20جلد، مدرسة الإمام علی بن أبی طالب (علیه السلام) - ایران - قم، چاپ: 1، 1421 ه.ق.
[4] نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص: 542، حکمت 374
[5] الکافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج5 ؛ ص59
[6] الکافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج5 ؛ ص55
[7] الکافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج5 ؛ ص56