یادداشت‌های یک طلبه

یادداشت‌های یک طلبه

گاهی مطلبی تأثیرگذار می‌خوانم؛ سخنانی حکیمانه می‌شنوم؛ با نکاتی جالب مواجه می‌شوم.
اینجاست که حیفم می‌آید این مطالب را از دست دهم؛ نمی‌خواهم فراموششان کنم؛ و البته دوست دارم دیگران نیز از این مطالب بهره‌مند شود؛
مخصوصاً اگر این مطالب، کلام‌الله باشند که به عبارت خود قرآن «أحسن الحدیث» است؛
و یا فرمایشات معصومین علیهم‌السلام باشند که خودشان دربارۀ آن فرموده‌اند: «حدیث ما دل‌ها را زنده می‌کند».
این وبلاگ وسیله‌ای است برای این هدف تا چنین مطالبی ثبت‌ و منتشر شوند.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

محرّکِ خدیجه براى ازدواج با امین قریش، یک سلسله جهات معنوى بود، نه جنبه‌هاى مادى. به چند دلیل:

1. هنگامى که از «میسره» (خادم حضرت خدیجه که در سفر تجاری، همراه رسول خدا سلام الله علیه بود)، سرگذشتِ سفر جوان قریش را مى‌پرسد؛ او کراماتى را که در طول این سفر از او دیده بود، و آنچه را از راهب شام شنیده بود، براى او نقل مى‌نماید. «خدیجه»، شوق مفرطى که سرچشمۀ آن علاقه به معنویتِ محمد صلى الله علیه و آله بود در خود احساس مى‌کند، و بى‌اختیار به او مى‌گوید: میسره! کافى است، علاقۀ مرا به محمد؛ دو چندان کردى. برو من تو و همسرت را آزاد کردم و دویست درهم و دو اسب و لباس گرانبهائى در اختیار تو مى‌گذارم. سپس آنچه را از «میسره» شنیده بود، براى «ورقة بن نوفل» که داناى عرب بود، نقل مى‌کند. او مى‌گوید: صاحب این کرامات پیامبر عربى است.[1]

2. روزى «خدیجه» در خانۀ خود نشسته بود، و دور او را کنیزان و غلامان گرفته بودند. یکى از دانشمندان «یهود» نیز در آن محفل بود. اتفاقاً «جوان قریش» از کنار منزل آن‌ها گذشت، و چشم دانشمند «یهود» به پیامبر صلى الله علیه و آله افتاد. فوراً از خدیجه درخواست نمود؛ که از «محمد» تقاضا کند از مقصد خود منصرف شود و چند دقیقه در این مجلس شرکت نماید. رسول گرامى صلى الله علیه و آله تقاضاى  داناى «یهود» را که مبنى بر نشان دادن علائم نبوت در بدن او بود پذیرفت. در این هنگام، «خدیجه» رو به دانشمند «یهودى» کرد و گفت: هرگاه عموهاى او از تفتیش و کنجکاوى تو آگاه گردند، عکس العمل بدى نشان مى‌دهند. زیرا آنان از گروه یهود به برادرزادۀ خود هراسانند. در این موقع، داناى «یهود» گفت: مگر مى‌شود به محمد کسى صدمه‌اى برساند! در صورتى که دست تقدیر، او را براى ختم نبوت و ارشاد مردم پرورش داده است. «خدیجه» گفت: از کجا مى‌گوئى که او حائز چنین مقام مى‌شود؟ وى گفت: من علائم پیامبر آخر الزمان را در تورات خوانده‌ام؛ و از نشانه‌هاى او این است که پدر و مادر او مى‌میرند، و جد و عموى وى از او حمایت مى‌نمایند و از «قریش» زنى را انتخاب مى‌نماید که سیدۀ قریش است.  سپس اشاره به «خدیجه» نمود و گفت: خوشا به حال کسى که افتخار همسرى او را به دست آورد.[2]

3. ورقه، عموى خدیجه، از دانایان عرب بود، و اطلاعاتِ فراوانى دربارۀ کتب عهدین داشت و مکرر مى‌گفت که: مردى از میان «قریش»، از طرف خدا براى هدایت مردم برانگیخته مى‌شود و یکى از ثروتمندترین زنان «قریش» را مى‌گیرد. و چون «خدیجه»، ثروتمندترین زنان قریش بود؛ از این لحاظ گاه و بیگاه به خدیجه مى‌گفت: روزى فرا رسد که تو با شریف‌ترین مردِ روى زمین وصلت مى‌کنى!

4. خدیجه، شبى در خواب دید، خورشید، بالاى مکه چرخ خورد و کم‌کم پائین آمد و در خانۀ او فرود آمد. خواب خود را براى ورقه نقل کرد. وى چنین تعبیر نمود: با مرد بزرگى ازدواج خواهى نمود که شهرت او عالم‌گیر خواهد شد.

این‌ها جریان‌هایى است که بعضى از مورخان[3] نقل نموده‌اند و در بسیارى از کتب تاریخى نیز ثبت شده است. مجموع این‌ها، علل تمایل خدیجه را آفتابى مى‌کند که این تمایل بیشتر مولود ایمان و اعتقاد او به معنویت جوان قریش بود. و این‌که امین، براى تجارت او از دیگران مناسب‌تر است؛ شاید کمترین اثرى در ایجاد این وصلت نداشته است.[4]


[1] «سیرۀ ابن هشام»، ج 26/1.

[2] «بحار»، ج 19/16.

[3] «بحار»، ج 104/6.

[4] فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، آیت الله جعفر سبحانی، جلد 1، صفحه 82 الی 84

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.