زندگینامه و شناختنامهای از امام هادی علیهالسلام
يكشنبه, ۳ تیر ۱۴۰۳، ۰۵:۴۷ ق.ظ
امام علی بن محمد الهادی علیهالسلام در نیمة ذیالحجه سال 212 ق نزدیک شهر مدینه در روستای صریا، چشم به دنیا گشود و در ماه رجب سال 254 ق در سرّ من رأی (سامرا) توسط معتز عباسی به شهادت رسید. ایشان پس از پدر بزرگوارش 33 سال امامت شیعیان را بر عهده داشتند.[1]
نام مادر آن حضرت سمانه مغربیه بود؛[2] البته مدنب، حدیث و غزال هم گفتهاند.[3]
لقبهای آن حضرت را نقی، هادی، امین، طیب، ناصح، مرتضی و... ذکر کردهاند. کنیهاش ابوالحسن است و به ایشان ابوالحسن ثالث میگویند.[4]
امام هادی علیهالسلام از آغاز امامت در مدینه حضور داشتند و در مدت اقامت در این شهر نقش بسیار مهمی در رهبری شیعیان ایفا کردند؛ بهطوریکه حکومت عباسی از موقعیت ممتاز امام احساس خطر کرده و حضور ایشان در مدینه را به صالح ندانست، متوکل برای کنترل بیشتر امام علیهالسلام تصمیم گرفت ایشان علیهالسلام را از مدینه به سامرا منتقل کند. در سال 233 ق بنابه گزارشهایی که جاسوسان از فعالیتهای امام علیهالسلام داده بودند، متوکل به یحیی بن هرثمه مأموریت داد تا این انتقال را انجام دهد. با ورود یحیی بن هرثمه به مدینه، مردم که سخت مشتاق و شیفتة امام خود بودند، اعتراض خود را علنی کردند؛ بهطوریکه یحیی بن هرثمه اعلام کرد که کاری به امام علیهالسلام ندارد و هیچ خطری امام علیهالسلام را تهدید نمیکند. پس از مدتی به بهانه اینکه در منزل امام بر علیه حاکم عباسی سالح جمعآوری میشود به خانه امام علیهالسلام حمله بردند، ولی چیزی جز قرآن و ادعیه نیافتند. جالب اینکه خود یحیی بن هرثمه پس از بازگشت میگوید: «چیزی جز بزرگواری، ورع، زهد و شجاعت در او نیافتم».[5]
متوکل در ساعات اولیه ورود امام به سامرا به شکلی اهانتآمیز با امام برخورد کرد و نهتنها به استقبال حضرت نیامد، بلکه دستور داد ایشان را در محلی که مخصوص گداها بود و به «خان الصعالیک» شهرت داشت، وارد کنند. بعد از استقرار امام هادی علیهالسلام در سامرا تمامیرفتوآمدها و ارتباطات امام تحت کنترل بود و بهمحض شنیدن اینکه امام علیهالسلام از اموال و سالح شیعیان نگهداری میکند، نظامیان شبانه به خانه امام علیهالسلام هجوم میبردند؛ ولی چیزی به دست نمیآوردند.
در طول مدت حضور امام علیهالسلام در سامرا هر روز بر عظمت و محبوبیت آن حضرت افزوده میگشت و همه ناخواسته در برابر امام علیهالسلام متواضع و خاشع بودند و سخت محترمش میداشتند.[6] البته نفوذ امام منحصر به شیعیان نبود و شامل درباریان عباسی هم میشد. حتی اهل کتاب هم به امام علیهالسلام احترام میگذاشتند.
متوکل وقتی در اقدامات خود علیه امام علیهالسلام ناکام ماند، به نزدیکان خود اعلام کرد که در کار امام هادی علیهالسلام درمانده شده است؛ ازاینرو به محدودیت و فشار اکتفا نکرد و تصمیم به کشتن امام علیهالسلام گرفت و حتی اقداماتی هم انجام داد؛ اما پیش از آنکه موفق شود، خود به هلاکت رسید.[7]
برخی از اقدامات امام هادی علیهالسلام
1 .ایجاد آمادگی فکری شیعیان جهت ورود به عصر غیبت
فراهم کردن زمینه ورود شیعه به عصر غیبت، از اقدامات اساسی امامان شیعه علیهالسلام بود، که همواره شیعیان را متوجه این امر میکردند. در این راستا امام هادی علیهالسلام هم اقداماتی انجام دادهاند:
الف: بیان روایات فراوان در مورد فرارسیدن و نزدیک بودن عصر غیبت.
ب: بشارت به والدت حضرت حجت و مخفی بودن ولادت و هشدار اینکه مبادا مخفی بودن باعث تردید شما شیعیان گردد.
ج: کم کردن تماس مستقیم شیعیان با حضرت؛ بهطوریکه در سامرا مسائل شیعیان از طریق نامه یا نمایندگان حضرت پاسخ داده میشد؛ تا از قبل برای شرایط و تکالیف عصر غیبت و ارتباط غیرمستقیم با امام آمادگی داشته باشند.[8]
د: تأیید برخی از کتب فقهی و اصول روایی شیعه و ارجاع سؤالات شیعیان به وکلا و توجیه وکلا نسبت به پرسشهای شیعیان؛ با توجه به انحرافات و شبهات آن روز.
2 .مبارزه با انحرافات
غالیان کسانی بودند که بر مبنایی نادرست، امامان معصوم علیهالسلام را تا مقام خدایی (نعوذبالله) میبردند. امام هادی علیهالسلام ـ همانند امامان قبلی ـ موضع خویش را در قبال آنان روشن میساخت و آنان را از گروه شیعه نمیدانست و حتی در نامههای مختلف، غالیان را افرادی مشرک و کافر معرفی میفرمود و بیزاری خویش را از آنان بهصورت آشکار اعلام مینمود.[9]
گروه دیگری از منحرفان، صوفیان بودند که معمولاً با کنارهگیری از دنیا، به شکل ریاکارانه در مقابل امام هادی علیهالسلام میایستادند. امام هادی علیهالسلام شیعیان را از نزدیک شدن و همنشینی با آنان و ورود به جلسههایشان بهشدت بر حذر میداشت و آنان را همنشینان شیطان و نابودکننده پایههای دین و پیروان این گروه را نادانان میدانست و کسانی را که به آنها گرایش پیدا میکردند، احمق معرفی میفرمود.[10]
3 .تربیت نیرو و افراد شایسته
یکی از اقدامات و فعالیتهای ائمه علیهالسلام پرورش شاگردان و افراد شایسته بوده است. امام هادی علیهالسلام نیز با توجه به پراکندگی شیعیان در مناطق مختلف و وجود شبهات و انحرافات، نیروهایی را که استعدادهای لازم را داشتند شناسایی کرده و آنان را جهت پیش برد اهداف اسلامی تربیت میفرمودند. این افراد افزون بر راویانی هستند که سخنان و روایات امام هادی علیهالسلام را نقل مینمودند. برخی از این افراد همان کسانی هستند که وکالت آن حضرت را عهدهدار بودند. برجستهترین این افراد عبارتاند از:
1 .عبدالعظیم حسنی (ره)، که مرقد وی در شهر ری میباشد و از یاران امام عسکری علیهالسلام بوده است.
2 .حسن بن راشد، مشهور به ابوعلی و وکیل امام هادی علیهالسلام بوده است.
3 .عثمان بن سعید عمری، که از یازده سالگی در محضر امام هادی علیهالسلام بود و بعدها یکی از نایبان خاص امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف شده است.
4 .تقویت سازمان وکالت
با توجه به لزوم ارتباط بین رهبری و پیروان و پراکندگی شیعیان در اقصی نقاط بالد اسلامی و باوجود خفقان عباسی و لزوم حفظ شیعیان و از همه مهمتر با توجه به اینکه امام علیهالسلام در حصر و تحت نظارت و کنترل بودهاند، خیلی از شیعیان در بال تکلیفی به سر میبردند. به همین علت سازمان وکالت که بهصورت مخفی شکلگرفته بود و از زمان امام صادق علیهالسلام فعالیت خود را آغاز نمود، در دوران امام هادی علیهالسلام نیاز به تمهیدات بیشتری داشت.
در زمان امام هادی علیهالسلام شیعیان ایران، عراق، یمن و مصر ارتباط مستمر و خوبی با حضرت داشتند. وکلای امام علیهالسلام علاوه بر جمعآوری خمس و ارسال آن به امام علیهالسلام ، در مسائل کالمی و فقهی نیز نقش سازنده ای داشته اند و در جا انداختن امامت امام بعدی و ورود شیعه به عصر غیبت، تلاش خستگیناپذیری از خود به نمایش گذاشتند. (البته گاهی افرادی از این وکلا دستخوش انحراف از خط امام علیهالسلام شده و موردتکذیب آن حضرت هم واقع میشدند. در این شرایط کسان دیگری جایگزین آنها میشدند).[11]
این شبکه ارتباطی چنان اهمیت داشت که متوکل را به فکر کنترل و نابودی آن انداخت و با تشکیل نیروهایی ویژه به دستگیری، شکنجه، حبس و شهادت برخی از وکلای امام علیهالسلام در نقاط مختلف اقدام کرد؛ اما موفق نشد این شبکه گسترده را از میان بردارد.
5 .تبیین مقام شامخ امامت از طریق زیارت غدیریه و زیارت جامعه
در زمان امام هادی علیهالسلام اصل امامت باید معرفی میگردید؛ چون ائمه علیهمالسلام و فضائل و جایگاه ایشان رو به فراموشی میرفت. امام هادی علیهالسلام پدران و اجداد گرامی خود را بابیان زیارات معرفی میکردند. مجموعه این زیارات و ادعیه بهعنوان یک دائرة المعارف شیعه به حساب میآید و در بردارندِ دلایل بسیار استوار در حقانیت ائمه اطهار و اهل بیت علیهمالسلام میباشد.
الف: زیارت جامعه کبیره
این زیارت از مشهورترین ، برترین و شناختهشدهترین زیارات ائمه علیهمالسلام است. شیعیان نسبت به خواندن آن بخصوص روزهای جمعه توجه خاصی دارند. شیخ طوسی (ره) در التهذیب و شیخ صدوق (ره) در الفقیه آن نقل کردهاند. علامه مجلسی (ره) در مورد صحت سند آنکه به درجه قطع رسیده میگوید: «این زیارت دارای بهترین سند، عمیقترین مفهوم، فصیحترین الفاظ، بلیغترین معنا و عالیترین شأن است».[12] امام هادی علیهالسلام در این زیارت شاخصهها و پایههای اصلی شیعه را بیان فرمودند.
ب: زیارت غدیریه
این زیارت به زیارت امیرالمؤمنین در عید غدیر خم معروف است. در سالی که معتصم امام علیهالسلام را از مدینه به سامرا فراخواند، ایشان به زیارت امام علی علیهالسلام در نجف اشرف رفته و این زیارت را قرائت کردند که در ضمن آن یکصد و پنجاه منقبت از مناقب امام علی علیهالسلام بیان فرموده و از برخی مشکلات سیاسی و اجتماعی که ایشان را آزرده کرده بود، سخن گفتند.
این زیارت از زیباترین، اصیلترین، بدیعترین و پربارترین زیارتهاست. درزمانی این زیارت توسط امام هادی علیهالسلام قرائت شد که امامت به فراموشی سپردهشده بود. امام هادی علیهالسلام در ضمن زیارت با ترسیم مظلومیت امام علی علیهالسلام و هشدار به مردم، آنان را از خواب غفلت بیدار میکند.
به نقل از معاونت تبلیغ حوزه های علمیه، کانال مدیریت مسجد و هجرت، تأمین محتوا
[1] شیخ مفید، ارشاد، ص327.
[2] همان، ص307.
[3] حسینی، محمدرضا، تاریخ اهلالبیت علیهالسلام ، ص123.
[4] مناقب آل ابیطالب علیهالسلام ، ج4 ،ص401 ،به کوشش محمدحسین دانش آشتیانی و سید هاشم رسولی محلاتی.
[5] ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص359.
[6] اربلی، کشف الغمة، ج2 ،ص398؛ تحقیق سید هاشم رسولی.
[7] ابن طاووس، جمال االسبوع بکمال العمل المشروع، ص27 (به نقل از تاریخ تشیع، ج1، ص292).
[8] محمد جواد طبسی،حیاة االمام العسکری علیهالسلام ، صص325-316 (با اندکی تصرف و تلخیص).
[9] اختیار معرفة الرجال، ص519 (به نقل از تاریخ تشیع، ج1 ،ص 294).
[10] خوانساری، محمد باقر، روضات الجنات، صص 135 ـ 134 (به نقل از تاریخ تشیع، ج1، ص 294).
[11] رسول جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص513.