چهارشنبه, ۱۵ خرداد ۱۴۰۴، ۰۶:۲۲ ب.ظ

آیتالله خامنهای در ضمن بیاناتی که در سال 68 در دیدار ائمّهی جمعهی سراسر کشور به بیان خاطرهای از امام راحل پرداخته و فرمودند:
من فراموش نمیکنم روزى را که امام در بستر بیمارى بودند. سال ۶۵ - ایام بهار- بود، ایشان دچار یک ناراحتى قلبى شدند؛ ده پانزده روز تقریباً مریض بودند؛ بنده تهران نبودم، خارج از تهران بودم. آقازادهی محترم ایشان -آقاى حاج احمد آقا (حفظه الله و سلمه و ایده)- به من در آن محلی که بودم تلفن کردند که شما سریع بیایید اینجا. من فهمیدم که براى امام مسئلهاى رخ داده. تا تهران چند ساعت راه بود؛ آناً حرکت کردم، خودم را رساندم. برادر عزیزمان جناب آقاى هاشمى هم جبهه بودند، تهران نبودند؛ هیچ کس دیگر هم از این قضیّه مطّلع نبود. خیلى روزهاى نگران[کننده] و سختى را گذراندیم. در آن برهه ماجراها و نکتههاى جالبى هست که نمیخواهم جلسه را به آنها مشغول کنم؛ این نکته را میخواهم عرض بکنم. من رفتم خدمت امام؛ وقتیکه من رسیدم -من اوّلین کسى از مسئولین کشور بودم که شاید حدود ده ساعت، دوازده ساعتى از بُروز حادثه بر ایشان گذشته بود که بالاسر ایشان رسیدم- هنوز هیچ کس دیگر با ایشان ملاقات نکرده بود. وقتى دم تخت ایشان رسیدم، منقلب و ناراحت شدم، نتوانستم خودم را نگه دارم، بنا کردم گریه کردن. ایشان تلطّف کردند، با محبّت نگاه کردند و بعد چند جمله گفتند. من آن جملات را که کوتاه بود به ذهنم سپردم، آمدم بیرون، نشستم، بنا کردم نوشتن -برادر عزیزمان آقاى صانعى (حجّتالاسلام والمسلمین حسن صانعى، عضو دفتر حضرت امام خمینى) هم داخل اتاق بودند؛ از ایشان هم کمک گرفتم که امام چه گفتند؛ یکى دو جمله را هم ایشان یادشان بود- و عین آن نوشتهی [از سخنان] امام را نگه داشتم. در آن لحظهاى که امام ناراحتى قلبى پیدا کرده بودند و ماها بشدّت نگران بودیم، طبعاً خود ایشان هم انتظار و آمادگى داشتند که یک وقت حادثهاى رخ بدهد، قاعدتاً مهمترین حرفى که به ذهن ایشان بود، آنجا باید میگفتند؛ یعنى لحظه حسّاس، بنده هم مسئول. جملاتى که ایشان گفتند -که من دو سه جمله یادداشت کردم- شاید این کلمه [بود]، گفتند: قوى باشید، به خدا متّکى باشید، «اشدّاء على الکفّار» و «رحماء بینکم» باشید (بر کافران، سختگیر و با همدیگر مهربان باشید) (برگرفته از قرآن کریم؛ سورهى فتح، آیهی ۲۹)
بیانات در دیدار ائمّهی جمعهی سراسر کشور ۱۳۶۸/۰۴/۱۲