حکایتی خواندنی دربارۀ حکمت خداوند
خداوند حکیم است و تمام افعال او بر اساس حکمت است.
بااینوجود اذهان انسانها از درک بسیاری از این حکمتها عاجز است. همچنان که خداوند در قرآن کریم میفرماید:
«عَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون»1
(بسا چیزى را خوش نمى دارید و آن براى شما خوب است؛ و بسا چیزى را دوست مى دارید و آن براى شما بد است؛ و خدا مى داند و شما نمى دانید).
از امام باقر علیهالسلام روایت شده که فرمودند:
پیامبرى از پیامبران بنیاسرائیل به مرد مردهای گذر کرد که قسمتى از بدنش در زیر دیوارى بود و قسمتى از آن بیرون از دیوار بود و مرغان پرنده او را ازهمپاشیده و سگان تنش را دریده بودند.
ازآنجا گذشت تا اینکه شهرى در نظرش پدیدار شد. وارد آن شهر شد. دید یکى از بزرگان آن شهر مرده است، او را بر روی تختى نهاده اند و با پارچۀ دیبا پوشاندهاند و دور آن تخت منقلهای عود نهادهاند.
پس عرض کرد: پروردگارا من گواهى میدهم که تو حاکم عادلى هستى و ستم نمیکنی. آن بندۀ تو است که چشم به هم زدنی به تو شرک نورزید؛ ولی با آن وضع رقتبار او را میراندهای؛ و این هم بندۀ دیگر تو است که چشم برهم زدنى به تو ایمان نیاورده بود؛ ولی با این مرگ عزت او را میرانیدى؟!
پس خداوند فرمود: (آرى) اى بنده من؛ من چنانکه گفتى حاکم عادلى هستم و ستم نمیکنم؛ اما آن بنده من (که مؤمن بود و با آن وضع رقتبار مرده بود) گناهى یا کردار بدى پیش من داشت؛ او را با آن وضع میراندم تا مرا دیدار کند و گناهى بر گردن او باقی نماند. ولی آن بندۀ من (که به من ایمان نداشت و جنازهاش باعزت تشییع شد) کار نیکى نزد من داشت. او را با چنین وضعى میراندم تا مرا ملاقات کند و پیش من حسنه اى نداشته باشد (و او را که ایمان به من نداشت، چنین مجازات نمایم).2
پی نوشت:
1. سوره بقره، آیه 216
2. الکافی (ط - الإسلامیة)؛ ج2؛ ص 446