ماجرای مناظرۀ حضرت ابراهیم علیهالسلام با نمرود
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذی حَاجَّ إِبْراهیمَ فی رَبِّهِ أَنْ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ
إِذْ قالَ إِبْراهیمُ رَبِّیَ الَّذی یُحْیی وَ یُمیتُ
قالَ أَنَا أُحْیی وَ أُمیتُ
قالَ إِبْراهیمُ فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ
فَبُهِتَ الَّذی کَفَرَ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمین[1]
آیا ندیدى (و آگاهى ندارى از) کسى [نمرود] که با ابراهیم درباره پروردگارش محاجه و گفتگو کرد؟ زیرا خداوند به او حکومت داده بود؛ (و براثر کمى ظرفیت، از باده غرور سرمست شده بود؛) هنگامیکه ابراهیم گفت: «خداى من آنکسی است که زنده مىکند و مىمیراند.» او گفت: «من نیز زنده مىکنم و مىمیرانم!» (و براى اثبات این کار و مشتبه ساختن بر مردم دستور داد دو زندانى را حاضر کردند، فرمان آزادى یکى و قتل دیگرى را داد) ابراهیم گفت: «خداوند، خورشید را از افق مشرق مىآورد؛ (اگر راست مىگویى که حاکم برجهان هستى تویى،) خورشید را از مغرب بیاور!» (در اینجا) آن مرد کافر، مبهوت و وامانده شد. و خداوند، قوم ستمگر را هدایت نمىکند.[2]
این آیه، ماجرای مناظرهای است که بین حضرت ابراهیم علیهالسلام و نمرود واقع شد.
برحسب نقل روایات، کسی که با حضرت ابراهیم علیهالسلام محاجه کرد، نمرود بود.[3]
نمرود از پادشاهان بابل بود[4] و اولین انسانی بود که ادعای ربوبیت نمود.[5]
﴿إِذْ قالَ إِبْراهیمُ رَبِّیَ الَّذی یُحْیی وَ یُمیتُ﴾
مرحوم علامه طباطبایی استدلال حضرت ابراهیم علیهالسلام در مورد ادعایش میداند که به نمرود فرموده بوده: «رب من فقط اللَّه است». زیرا نمرود در مقابل این ادعای حضرت گفته بود: «معبود تو و همه مردم من هستم».[6]
این استدلال را یک برهان تام است.
صغرای این قیاس عبارت است از اینکه «مرگ و حیات به دست خداست».
کبرای استدلال هم عبارت بود از اینکه «هر که مطلق مرگ و حیات به دست اوست، ربّ علی الاطلاق است» و این مقبول دو طرف بود.
نتیجه این استدلال این میشود که خداوند همان ربّ و پروردگار علی الاطلاق است.[7]
﴿قالَ أَنَا أُحْیی وَ أُمیتُ﴾
ازآنجاکه کبرای برهان حضرت ابراهیم علیهالسلام موردقبول نمرود و سایر حاضران بود، نمرود ازاینجهت نتوانست در آن خدشه کند. لذا مغالطه را در صغرای برهان انجام داد.
مغالطه نمرود ازاینجهت بود که منظور حضرت ابراهیم علیهالسلام از زنده کردن و میراندن، زنده کردن جاندار با افاضه روح و میراندن او با استیفای روح او بود؛ درحالیکه بر طبق روایات نمرود دو نفر را حاضر کرد و یکی را کشت و دیگری را آزاد کرد؛ سپس گفت که من با آزاد کرد (کسی که مستوجب قتل است) او را زنده میکنم و با کشتن کسی که زنده بود او را میمیرانم![8]
بر طبق روایتی از امام صادق علیهالسلام حضرت ابراهیم علیهالسلام در مقابل این مغالطه نمرود به او پاسخ داد که «اگر راست میگویی، کسی که کشتی را زنده کن»[9] و با این سخن سخافت و نادرستی سخن او را نشان داد.
﴿قالَ إِبْراهیمُ فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ﴾
حضرت ابراهیم علیهالسلام وقتی با این مغالطه نمرود روبرو شد و از طرف دیگر مشتبه شدن امر بر حاضرین را مشاهده کرد، احتجاج دیگری علیه نمرود مطرح کرد که مبتنی بر همان ادعایی بود که نمرود در رد احتجاج اول داشت و آن عبارت بود از اینکه:
اگر تو رب من هستى و اگر از خصوصیات ربّ این است که تدبیر نظام تکوین را انجام داده و در عالم تصرف میکند، تو نیز باید بتوانی در علم ربوبیت و تصرف کنی. خداوند متعال خورشید را ربوبیت کرده و آن را از مشرق به مغرب مىبرد؛ اگر راست میگویی که تو ربّ ما هستی، تو نیز در خورشید تصرف کن و آن را بجای مشرق، از مغرب به سمت مشرق ببر.[10]
این احتجاج حضرت ابراهیم علیهالسلام نیز مثل احتجاج اول یک برهان تام است.
صغرای این قیاس عبارت است از اینکه «خدای من خورشید در اختیارش است و آن را از مشرق به مغرب سیر میدهد».
کبرای استدلال هم عبارت است از اینکه «هر که خورشید در اختیارش باشد، ربّ است» و این مقبول طرفین بود.
سپس نتیجه میگیرد که خدای من همان ربّ است که خورشید را از شرق به غرب سیر میدهد و اگر میپنداری که خورشید در اختیار توست، آن را از غرب به سمت شرق سیر بده برآور.
مفسر مشهور «فخرالدین رازى» در «تفسیر کبیر» خود، این آیه را تتمه احتجاج قبل و مصداقی دیگر برای برهان اول میداند. با این بیان که آن حضرت حرکات افلاک و کواکب را بمانند إحیاء و إماته، نمونههای دیگری از افعالی معرفی میکند که کسی غیر از پروردگار یکتا قادر به انجام آنها نیست.[11]
﴿فَبُهِتَ الَّذی کَفَرَ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمین﴾
برخلاف مرحله نخست برهان یعنی بحث احیا و اماته که راه مغالطه در آن برای نمرود باز بود، مرحله دوم برهان چنان متقن و روشن بیان شد که راه مغالطه را بر نمرود بست و او را مبهوت و درمانده کرد.[12]
در اینجا نمرود نتوانست به احتجاج حضرت ابراهیم علیهالسلام چنین پاسخ دهد که «اگر راست میگویی که خدای تو قادر به هر چیزی است، پس خود او خورشید را مغرب طلوع دهد». به خاطر اینکه نمرود با دیدن آیات و معجزات ابراهیم میدانست که اگر چنین درخواستی بنماید، خداوند به خاطر تأیید و تصدیق پیامبرش، این کار را کرده و خورشید را از مغرب طلوع خواهد داد. لذا برای اینکه بیشتر از این مفتضح و مفتضح نشود چنین درخواستی را نکرد. علاوه بر این، خداوند با قدرت خود میتواند در عقول و قلوب بعضی انسانها تصرف کند و به خاطر مصالحی که وجود درد آنها را از درک بعضی ظرائف محروم نماید. در اینجا هم خداوند به خاطر لطفش به حضرت ابراهیم علیهالسلام و بندگان، اجازۀ پاسخ و شبهه افکنی را از نمرود سلب کرد تا هم حضرت ابراهیم علیهالسلام را تأیید نماید و هم حاضرین را از گمراه شدن درامان بدارد. همچنین نمرود نمیتوانست به احتجاج حضرت ابراهیم علیهالسلام چنین پاسخ دهد که «طلوع خورشید از مشرک از تدبیرات من است، نه تدبیر ربّی که تو ادعا میکنی». به خاطر اینکه میدانست نظام فلکی و خوشید قبل از او ایجاد شده بودند؛ لذا ادعای تدبیر این نظام توسط او واضح البطلان بود. [13]
[1] سوره بقره، آیه 258
[2] ترجمۀ آیتالله مکارم شیرازی
[3] کتاب التفسیر (عیاشی)، ج1، ص 139 و الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج1، ص 331
[4] المیزان فی تفسیر القرآن، ج2، ص: 348
[5] مفاتیح الغیب، ج7، ص: 20
[6] المیزان فی تفسیر القرآن، ج2، ص: 350
[7] تسنیم، جلد 12، ص 236
[8] الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج1، ص: 331
[9] تفسیر نور الثقلین، ج1، ص: 266
[10] المیزان فی تفسیر القرآن، ج2، ص: 354
[11] مفاتیح الغیب، ج7، ص: 23
[12] تسنیم، جلد، ص 246
[13] الجدید فی تفسیر القرآن المجید، ج1، ص 333