ماجرای شتر امام سجاد علیهالسلام که فراق آن حضرت را تحمل نکرد
از برخی روایات استفاده میشود که حیوانات نسبت به ائمه علیهمالسلام معرفت و محبت دارند.
یکی از این روایات، روایتی است که در مورد گریه و نالۀ شتر حضرت امام زینالعابدین علیهالسلام بعد از شهادت آن حضرت است؛ همان شتری که حضرت سجاد علیهالسلام با آن به سفر مکه میرفت.
از امام صادق علیهالسلام روایت شده که: حضرت امام زینالعابدین علیهالسلام در شب وفات به فرزندش حضرت باقر علیهالسلام فرمود: «پسرم! این شبی است که به من وعده وفات دادهاند».
سپس دربارۀ شتر خود سفارش کرد که مکانی برای آن تهیه کنند و به علف او رسیدگی کنند.
پس از وفات حضرت امام سجاد علیهالسلام شتر را در طویلهاش کردند. طولی نکشید که بیرون آمد و بر سر قبر آن حضرت رفت و گردن به قبر میزد و صدا میکرد و اشک از چشمانش میریخت.
به حضرت باقر علیهالسلام خبر دادند.
ایشان آمد و به شتر فرمود: «آرام باش؛ الآن برخیز؛ خداوند در تو برکت قرار دهد»!
پس شتر دیگر جزع و بیتابی نکرد.
باز طولی نکشید که شتر از مکانش خارج شد و بر سر قبر آن حضرت رفت و گردن به قبر میزد و صدا میکرد و اشک از چشمانش میریخت.
خبر شتر را به امام باقر علیهالسلام رساندند.
آن حضرت فرمود: «آن شتر را رها کنید؛ چراکه او وداع میکند».
پس آن شتر بیش از سه روز زنده نماید و مرد.
حضرت امام باقر علیهالسلام فرمود: پدرم بر آن سوار میشد و به مکه میرفت و تازیانه را به بار میبست و تا هنگامیکه به مدینه برمیگشت، او را نمیزد[1].