یادداشت‌های یک طلبه

یادداشت‌ها، دروس، سخنرانی‌ها و مکتوبات حجت‌الاسلام حجت پناه‌زاده

یادداشت‌های یک طلبه

یادداشت‌ها، دروس، سخنرانی‌ها و مکتوبات حجت‌الاسلام حجت پناه‌زاده

یادداشت‌های یک طلبه

امام رضا علیه‌السلام: «رحمت خدا بر آن بنده‏‌اى که امر ما را زنده گرداند (به این صورت که) تعالیم ما را فرا گیرد و آنها را به مردم بیاموزد؛ زیرا اگر مردم زیبایی‌هاى سخن ما را بدانند، بى‌گمان از ما پیروى می‌کردند». (عیون أخبار الرضا علیه‌‏السلام، ج1، ص307)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

یکی از تأثیرگذارترین خطبههای حضرت زینب سلامالله علیها، سخنان آن بانو در میان مردم کوفه بعد از واقعۀ عاشورا بود.


حَذْلَم بْن سَتِیر میگوید: در سال 61 هجرى به کوفه وارد شدم و این مصادف بود بازمانی که علىّ بن الحسین (امام سجّاد) علیه‌السلام با زنان خانواده از (سفر جان‌سوز) کربلا بازمىگشتند و مأموران (یزیدى) دور آنان حلقه‌زده و مردم براى تماشاى آنان از خانهها بیرون ریخته بودند. چون اهل‌بیت را سواره بر شتران بىجهاز پیش آوردند زنان کوفه شروع به گریه و زارى نمودند...


حَذْلَم بْن سَتِیر ادامه میدهد:

«وَ رَأَیْتُ زَیْنَبَ بِنْتَ عَلِیٍّ ع وَ لَمْ أَرَ خَفِرَةً قَطُّ أَنْطَقَ مِنْهَا کَأَنَّهَا تُفْرِغُ عَنْ لِسَانِ امیرالمؤمنین ع قَالَ وَ قَدْ أَوْمَأَتْ إِلَى النَّاسِ أَنِ اسْکُتُوا- فَارْتَدَّتِ الْأَنْفَاسُ وَ سَکَتَتِ الْأَصْوَاتُ فَقَالَت ...»[1]

زینب دخت گرامى علىّ (علیهالسلام) را دیدم که به‌راستی‌که هرگز زنى باشرم و آزرم سخنورتر از او ندیده بودم. گوئى از زبان امیرالمؤمنین (علیهالسلام) سخن مىگفت. با دست به‌سوی مردم اشاره فرمود که ساکت شوید. در حال تمام نفس‌ها خاموش و همه صداها فرونشست سپس شروع به ایراد خطبه نمود.

 

حَذْلَم بْن سَتِیر بعد از نقل خطبۀ حضرت زینب سلام‌الله علیها نیز، شدت تأثیرگذاری سخنان آن حضرت در کوفیان را چنین گزارش میکند که:

فَرَأَیْتُ النَّاسَ حَیَارَى قَدْ رَدُّوا أَیْدِیَهُمْ فِی أَفْوَاهِهِمْ وَ رَأَیْتُ شَیْخاً قَدْ بَکَى حَتَّى اخْضَلَّتْ لِحْیَتُهُ وَ هُوَ یَقُولُ: «کُهُولُهُمْ خَیْرُ الْکُهُولِ وَ نَسْلُهُمْ، إِذَا عُدَّ نَسْلٌ لَا یَخِیبُ وَ لَا یَخْزَى»[2]

مردم را بعد از استماع سخنان حضرت زینب در غایت اضطراب و حیران دیدم؛ طوری که دستهایشان را (از شدت حیرت و تعجب) بهسوی دهانهاى خود برده بودند. پس پیرمردی از کوفیان ملتفت من شد درحالیکه آب چشم او از محاسنش جاری بود و میگفت: کهنسالان ایشان بهترین کهنسالان و جوانان ایشان بهترین جوانان و نسلشان کریم و فضلشان عظیم است.



[1] الأمالی (مرحوم شیخ مفید)، ص 321

[2] الأمالی (مرحوم شیخ مفید)، ص 323 و 324

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">