یادداشت‌های یک طلبه

یادداشت‌های یک طلبه

گاهی مطلبی تأثیرگذار می‌خوانم؛ سخنانی حکیمانه می‌شنوم؛ با نکاتی جالب مواجه می‌شوم.
اینجاست که حیفم می‌آید این مطالب را از دست دهم؛ نمی‌خواهم فراموششان کنم؛ و البته دوست دارم دیگران نیز از این مطالب بهره‌مند شود؛
مخصوصاً اگر این مطالب، کلام‌الله باشند که به عبارت خود قرآن «أحسن الحدیث» است؛
و یا فرمایشات معصومین علیهم‌السلام باشند که خودشان دربارۀ آن فرموده‌اند: «حدیث ما دل‌ها را زنده می‌کند».
این وبلاگ وسیله‌ای است برای این هدف تا چنین مطالبی ثبت‌ و منتشر شوند.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

یکی از تأثیرگذارترین خطبههای حضرت زینب سلامالله علیها، سخنان آن بانو در میان مردم کوفه بعد از واقعۀ عاشورا بود.


حَذْلَم بْن سَتِیر میگوید: در سال 61 هجرى به کوفه وارد شدم و این مصادف بود بازمانی که علىّ بن الحسین (امام سجّاد) علیه‌السلام با زنان خانواده از (سفر جان‌سوز) کربلا بازمىگشتند و مأموران (یزیدى) دور آنان حلقه‌زده و مردم براى تماشاى آنان از خانهها بیرون ریخته بودند. چون اهل‌بیت را سواره بر شتران بىجهاز پیش آوردند زنان کوفه شروع به گریه و زارى نمودند...


حَذْلَم بْن سَتِیر ادامه میدهد:

«وَ رَأَیْتُ زَیْنَبَ بِنْتَ عَلِیٍّ ع وَ لَمْ أَرَ خَفِرَةً قَطُّ أَنْطَقَ مِنْهَا کَأَنَّهَا تُفْرِغُ عَنْ لِسَانِ امیرالمؤمنین ع قَالَ وَ قَدْ أَوْمَأَتْ إِلَى النَّاسِ أَنِ اسْکُتُوا- فَارْتَدَّتِ الْأَنْفَاسُ وَ سَکَتَتِ الْأَصْوَاتُ فَقَالَت ...»[1]

زینب دخت گرامى علىّ (علیهالسلام) را دیدم که به‌راستی‌که هرگز زنى باشرم و آزرم سخنورتر از او ندیده بودم. گوئى از زبان امیرالمؤمنین (علیهالسلام) سخن مىگفت. با دست به‌سوی مردم اشاره فرمود که ساکت شوید. در حال تمام نفس‌ها خاموش و همه صداها فرونشست سپس شروع به ایراد خطبه نمود.

 

حَذْلَم بْن سَتِیر بعد از نقل خطبۀ حضرت زینب سلام‌الله علیها نیز، شدت تأثیرگذاری سخنان آن حضرت در کوفیان را چنین گزارش میکند که:

فَرَأَیْتُ النَّاسَ حَیَارَى قَدْ رَدُّوا أَیْدِیَهُمْ فِی أَفْوَاهِهِمْ وَ رَأَیْتُ شَیْخاً قَدْ بَکَى حَتَّى اخْضَلَّتْ لِحْیَتُهُ وَ هُوَ یَقُولُ: «کُهُولُهُمْ خَیْرُ الْکُهُولِ وَ نَسْلُهُمْ، إِذَا عُدَّ نَسْلٌ لَا یَخِیبُ وَ لَا یَخْزَى»[2]

مردم را بعد از استماع سخنان حضرت زینب در غایت اضطراب و حیران دیدم؛ طوری که دستهایشان را (از شدت حیرت و تعجب) بهسوی دهانهاى خود برده بودند. پس پیرمردی از کوفیان ملتفت من شد درحالیکه آب چشم او از محاسنش جاری بود و میگفت: کهنسالان ایشان بهترین کهنسالان و جوانان ایشان بهترین جوانان و نسلشان کریم و فضلشان عظیم است.



[1] الأمالی (مرحوم شیخ مفید)، ص 321

[2] الأمالی (مرحوم شیخ مفید)، ص 323 و 324

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.