شریکان دزد و رفیقان قافله!
درسی از صفحه صد و یکم قرآن کریم
در این صفحه از قرآن کریم خداوند در ضمن آیات 141 الی 143 سوره نساء، شش صفت از منافقان را بیان میفرماید:
1. «منافقان کسانى هستند که همیشه مىخواهند از هر پیشامدى به نفع خود بهره بردارى کنند، اگر پیروزى نصیب شما شود فوراً خود را در صف مؤمنان جا زده، مى گویند آیا ما با شما نبودیم و آیا کمکهای ارزنده ما مؤثر در غلبه و پیروزى شما نبود؟ بنابراین، ما هم در تمام این موفقیتها و نتایج معنوى و مادى آن شریک و سهیم هستیم» اما اگر بهره اى از این پیروزى نصیب دشمنان اسلام شود، فوراً خود را به آنها نزدیک کرده، مراتب رضامندى خویش را به آنها اعلام مىدارند و مى گویند: «این ما بودیم که شما را تشویق به مبارزه با مسلمانان و عدم تسلیم در برابر آنها کردیم؛ بنابراین، ما هم در این پیروزیها سهمى داریم».
(الَّذِینَ یَتَرَبَّصُونَ بِکُمْ فَإِنْ کانَ لَکُمْ فَتْحٌ مِنَ اللَّهِ قالُوا أَ لَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ وَ إِنْ کانَ لِلْکافِرِینَ نَصِیبٌ قالُوا أَ لَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَیْکُمْ وَ نَمْنَعْکُمْ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ).
2. آنها براى رسیدن به اهداف شوم خود از راه خدعه و نیرنگ وارد مى شوند و حتى مى خواهند: به خدا خدعه و نیرنگ زنند درحالیکه در همان لحظات که درصدد چنین کارى هستند در یک نوع خدعه واقع شده اند، زیرا براى به دست آوردن سرمایه هاى ناچیزى سرمایه هاى بزرگ وجود خود را از دست مىدهند بهطوریکه آیه مى گوید: «منافقان مى خواهند خدا را فریب دهند؛ درحالیکه او آنها را فریب مىدهد».
(إِنَّ الْمُنافِقِینَ یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ).
3. آنها از خدا دورند و از راز و نیاز با او لذت نمى برند و به همین دلیل «هنگامیکه به نماز برخیزند سرتاپای آنها غرق کسالت و بى حالى است».
(وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا کُسالى).
4. آنها چون به خدا و وعده هاى بزرگ او ایمان ندارند، «اگر عبادت یا عمل نیکى انجام دهند آن نیز از روى ریاست نه به خاطر خدا».
(یُراؤُنَ النَّاسَ).
5. «آنها گاهى ذکرى هم بگویند و یادى از خدا کنند از صمیم دل و از روى آگاهى و بیدارى نیست و اگر هم باشد بسیار کم است».
(وَ لا یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِیلًا).
6. «آنها افراد سرگردان و بى هدف و فاقد برنامه و مسیر مشخص اند، نه جزء مؤمناناند و نه در صف کافران».
(مُذَبْذَبِینَ بَیْنَ ذلِکَ لا إِلى هؤُلاءِ وَ لا إِلى هؤُلاءِ).
منبع: برگزیده تفسیر نمونه، ج1، ص 466 الی 468