فلسفه آفرینش شیطان و مهلت دادن به او
درسی از صفحه صد و پنجاه و دو قرآن کریم
خداوند در آیات یاردهم الی هفدهم سوره اعراف میفرماید:
ما شما را آفریدیم؛ سپس صورت بندى کردیم؛ بعد به فرشتگان گفتیم: «براى آدم خضوع کنید!» آنها همه سجده کردند؛ جز ابلیس که از سجده کنندگان نبود
(خداوند به او) فرمود: «در آن هنگام که به تو فرمان دادم، چه چیز تو را مانع شد که سجده کنى؟» گفت: «من از او بهترم؛ مرا از آتش آفریده اى و او را از گل»
گفت: «از آن (مقام و مرتبهات) فرود آى! تو حقّ ندارى در آن (مقام و مرتبه) تکبّر کنى! بیرون رو، که تو از افراد پست و کوچکى»
گفت: «مرا تا روزى که (مردم) برانگیخته مىشوند مهلت ده (و زنده بگذار)»
فرمود: «تو از مهلت داده شدگانى»
گفت: «اکنون که مرا گمراه ساختى، من بر سر راه مستقیم تو، در برابر آنها کمین مى کنم، سپس از پیش رو و از پشت سر و از طرف راست و از طرف چپ آنها، به سراغشان مىروم؛ و بیشتر آنها را شکرگزار نخواهى یافت»
فرمود: «از آن (مقام)، با ننگ و عار و خوارى، بیرون رو! و سوگند یاد مىکنم که هر کس از آنها از تو پیروى کند، جهنم را از شما همگى پر مىکنم».
در اینجا دو سؤال پیش میآید:
سؤال 1: خداوند چرا شیطان را آفرید؟ با اینکه مىدانست سرچشمه وسوسه ها و گمراهیها مىشود؟
جواب: اولاً خلقت شیطان از آغاز، خلقت پاک و بىعیبى بود و به همین دلیل، سالیان دراز در صف مقربان درگاه خدا و فرشتگان بزرگش جاى گرفته بود، اگرچه ازنظر آفرینش جزء آنها نبود، سپس با سوءاستفاده از آزادى خود، بناى طغیان و سرکشى گذاشت و رانده درگاه خداوند گردید و لقب شیطان را به خود اختصاص داد.
ثانیاً وجود شیطان براى پویندگان راه حق نهتنها زیانبخش نیست، بلکه رمز تکامل نیز محسوب مىشود، زیرا وجود یک دشمن قوى در مقابل انسان، باعث پرورش و ورزیدگى او مىگردد و اصولاً همیشه تکاملها در میان تضادها به وجود مىآید و هیچ موجودى راه کمال را نمىپوید مگر اینکه در مقابل ضد نیرومندى قرار گیرد.
نتیجه اینکه شیطان گرچه بهحکم آزادى اراده در برابر اعمال خلاف خود مسئول است، ولى وسوسههاى او، زیانى براى بندگان خدا و آنهایی که مىخواهند درراه حق گام بردارند نخواهد داشت، بلکه بهطور غیرمستقیم براى آنها ثمربخش خواهد بود.
سؤال 2: بعدازآنکه شیطان مرتکب چنان گناه بزرگى شد، چرا خداوند تقاضاى او را مبنى بر ادامه حیات او پذیرفت؟
پاسخ سؤال دوم ازآنچه در جواب سؤال اول گفتیم نیز روشن مىشود، زیرا ادامه حیات او بهعنوان وجود یک نقطه منفى براى تقویت نقاط مثبت نهتنها ضرر نداشت، بلکه مؤثر نیز بود، حتى قطعنظر از وجود شیطان در درون خود ما، غرایز مختلفى وجود دارد، که چون در برابر نیروهاى عقلانى و روحانى قرار گیرند، یک میدان تضاد را تشکیل مىدهند که در این میدان پیشرفت و تکامل و پرورش وجود انسان صورت مىگیرد، ادامه حیات شیطان نیز تقویت مبانى این تضاد است، به تعبیر دیگر همیشه وجود یکراه راست با توجه به خطوط انحرافى پیرامون آن مشخص مىشود و تا چنین مقایسهاى در میان نباشد، راه راست بازشناخته نخواهد شد.
از این گذشته همانطور که در بعضى از احادیث مىخوانیم، شیطان بعد از انجام آن گناه، سعادت و نجات خود را در جهان دیگر بهکلی به خطر انداخت و لذا در برابر عباداتى که کرده بود، تقاضاى عمر طولانى در این دنیا کرد که طبق قانون عدالت پروردگار، این تقاضا پذیرفته شد.
این نکته مهم را نیز باید توجه داشت که خداوند اگرچه شیطان را در انجام وسوسه هایش آزاد گذاشته ولى انسان را در برابر او بى دفاع قرار نداده است، زیرا اولاً نیروى عقل و خرد به او بخشیده که مىتواند سد نیرومندى در مقابل وسوسه هاى شیطان به وجود آورد (مخصوصاً اگر پرورش یابد و تربیت شود) و ثانیاً فطرت پاک و عشق به تکامل را در درون وجود انسان بهعنوان یک عامل سعادت قرار داده و ثالثاً فرشتگانى که الهامبخش نیکیها هستند، به کمک انسانهایی که مىخواهند از وسوسه هاى شیطان برکنار بمانند مىفرستد (سوره فصلت آیه 30 وسوره انفال آیه 12).
منبع: تفسیر نمونه، ج 6، ص 111 الی 113